part

part:¹²
یونجو: سلام
جیمین و تهیونگ: سلام
یونجو:امشب عمو مین سو میاد اینجا
تهیونگ: چی
یونجو: مگه چیه
تهیونگ: هیچی نکه خیلی وقته نیومده یکم شوک شدم
یونجو: آهان ... خب من دیگه برم
تهیونگ: باش

یونجو رفت

جیمین: بدبخت شدیم

تهیونگ یه نفس عمیق کشید

تهیونگ " پاشدم رفتم سمت اتاق رفتم داخل می چا هنوز بیداره
تهیونگ: چرا هنوز بیداری
یونا: درد دارم
تهیونگ: صبر کن الان میام

تهیونگ "رفتم سمت آشپزخونه کیسه آبگرم رو بردارم که دیدم جنا و لیا نشستن تو آشپزخونه بدون توجه از کنارشون رد شدم رفتم سمت کابینت ها و کیسه رو برداشتم

جنا: برای کی میخوای
تهیونگ: به توچه
جنا: برای می چا جون

تهیونگ دستشو کوبید رو میز و گفت:

تهیونگ: جرئت داری یه بار دیگه اسم اونو بیار تا همینو برای زخمات استفاده کنی
جنا: امشب به بابام میگم چیکار کردی
تهیونگ: منو از بابات نترسون
جنا: عه باشه

تهیونگ با عصبانیت پله هارو رفت بالا و رفت تو اتاق

یونا: کجا رفتی؟

تهیونگ کیسه رو گذاشت رو شکم یونا و خودشم کنارش خوابید از پشت بغلش کرد

ادامه دارد....
دیدگاه ها (۶)

part:¹³ یونا: تو خیلی مهربونیتهیونگ: تو بیشتر (بیچاره تهیونگ...

part:¹⁴هانول: بفرمایید عمو جانو همه پشت سر هانول و مین سو وا...

part:¹¹یونا:...لیا: بگو تا بهت بدمیونا: خودم پیدا می کنملیا:...

part:¹⁰یونا" رفتیم سمت عمارت تهیونگ : درد ندارییونا: نهتهیون...

"شراب سرخ" Part: ⁷ویو کایبا کمک افراد عمارت و یکم خون و خون ...

های رمان قبلی که نوشتم چون گفتین بد ادامه نمیدم میخوام یدون...

بعد مدت های طولانی اومدم ادامشو بنویسم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط