عشق همراه با خشونت (فصل2) p5
عشق همراه با خشونت (فصل2) p5
علامت ها
ا/ت+ کوک - تهیونگ~
جی وونگ& راوی * ذهن طرف [ ]
ویو ا/ت
~ا/ت؟
+هوم؟
~من تو خونه ام دوربین دارم 😏
بعد این حرفش نمیدونستم چی بگم خیلی گیج شدم
یعنی اون همه چی رو میدونست؟ واییی حالا چی بگم؟
لپام سرخ شده بود میخواستم یکم قهوه ای که آورد رو بخورم
ولی دیدم دستم میلرزه و قلبم بیش از حد میزنه
که یهو در اتاق به صدا در اومد .... خدایا شکرت بالاخره نجات یافتم جی وونگ بود
&منم
+بیا
& شرکتی که قرار بودباهامون مصاحبه کنه اومده منم ی
جلسه ترتیب دادم بیا فقط زوددد
+اوکی
سریع بلند شدم رفتم که یهو تهیونگ دستمو گرف جی وونگ به راهش ادامه داد و رفت سمت اتاقی که جلسه داشتیم دستشو پس زدم
+اوممم... چیه؟
~نمیخواستم که تو شرایط بدی قرار بگیری ولی انو بهت بگم ازت ممنونم
+بابتِ؟
~اون شب خیلی خوب همراهیم کردی😁😉
ی چشمک زد و زودی از اونجا رفت سرخی لپام هنوز نرفته بود هیچ بیشتر هم شد.... یکم پنکیک زدم بهش تا دیده نشه وگرنه آبروم جلوی شرکت رقیب می رفت خب برو بریم رفتم تو و 1 مین بود که جلسه شروع شد تو اون ی دقیقه که نبودم جیوونگ خلاصه ای از جلسه رو توضیح داد و بعد من رفتم کل مصاحبه رو انجام دادم اما وقتی برگه رو دادن که امضا کنم ی جای کار میلنگید به جی وونگ علامت دادم و اون متوجه شد چون خیلی از شرکت های مقابل میخواستن س کارمون بزارن اولین بار نبود رفت بیرون من تو اون مدت که جی وونگ نبود معطلشون کردم تا جی وونگ بیاد و بله بالاخره اومد جلو چشمشون برگه رو پاره کردم اما قلش گفتم
+با اجازه شرکت های زیادی سرمون میخواستن کلاه بزارن اما موفق نشدن... پس برای همین این شرایط رو قبول نمیکنم من شرایط خودم رو از قبل نوشتم اگه مایل به خوندن هستید بخونید و امضا بفرمایید
حرفم رو با ی نیشخند تموم کردم و جی وونگ بعد حرفم ی پوزخند زد... قشنگ میشد دید که رئیسشون چقدر حرص خورد و اون زیر دستاش هی برامون چش قره میرفتن
آخر امضا کرد و رفت بعد رفتنشون جی وونگ گفت
&هه... میخواستن سز من کلاه بزارن....
+ها؟ سر تو من بودم که فهمیدم
&باشه بابا حسود
+ایشش
ی چش قره براش رفتم و اونجا رو ترک کردم
... ادامه دارد.....
اینو امشب بجای سادیسمی گذاشتم چون خیلی منتظرش بودن🍡😉
علامت ها
ا/ت+ کوک - تهیونگ~
جی وونگ& راوی * ذهن طرف [ ]
ویو ا/ت
~ا/ت؟
+هوم؟
~من تو خونه ام دوربین دارم 😏
بعد این حرفش نمیدونستم چی بگم خیلی گیج شدم
یعنی اون همه چی رو میدونست؟ واییی حالا چی بگم؟
لپام سرخ شده بود میخواستم یکم قهوه ای که آورد رو بخورم
ولی دیدم دستم میلرزه و قلبم بیش از حد میزنه
که یهو در اتاق به صدا در اومد .... خدایا شکرت بالاخره نجات یافتم جی وونگ بود
&منم
+بیا
& شرکتی که قرار بودباهامون مصاحبه کنه اومده منم ی
جلسه ترتیب دادم بیا فقط زوددد
+اوکی
سریع بلند شدم رفتم که یهو تهیونگ دستمو گرف جی وونگ به راهش ادامه داد و رفت سمت اتاقی که جلسه داشتیم دستشو پس زدم
+اوممم... چیه؟
~نمیخواستم که تو شرایط بدی قرار بگیری ولی انو بهت بگم ازت ممنونم
+بابتِ؟
~اون شب خیلی خوب همراهیم کردی😁😉
ی چشمک زد و زودی از اونجا رفت سرخی لپام هنوز نرفته بود هیچ بیشتر هم شد.... یکم پنکیک زدم بهش تا دیده نشه وگرنه آبروم جلوی شرکت رقیب می رفت خب برو بریم رفتم تو و 1 مین بود که جلسه شروع شد تو اون ی دقیقه که نبودم جیوونگ خلاصه ای از جلسه رو توضیح داد و بعد من رفتم کل مصاحبه رو انجام دادم اما وقتی برگه رو دادن که امضا کنم ی جای کار میلنگید به جی وونگ علامت دادم و اون متوجه شد چون خیلی از شرکت های مقابل میخواستن س کارمون بزارن اولین بار نبود رفت بیرون من تو اون مدت که جی وونگ نبود معطلشون کردم تا جی وونگ بیاد و بله بالاخره اومد جلو چشمشون برگه رو پاره کردم اما قلش گفتم
+با اجازه شرکت های زیادی سرمون میخواستن کلاه بزارن اما موفق نشدن... پس برای همین این شرایط رو قبول نمیکنم من شرایط خودم رو از قبل نوشتم اگه مایل به خوندن هستید بخونید و امضا بفرمایید
حرفم رو با ی نیشخند تموم کردم و جی وونگ بعد حرفم ی پوزخند زد... قشنگ میشد دید که رئیسشون چقدر حرص خورد و اون زیر دستاش هی برامون چش قره میرفتن
آخر امضا کرد و رفت بعد رفتنشون جی وونگ گفت
&هه... میخواستن سز من کلاه بزارن....
+ها؟ سر تو من بودم که فهمیدم
&باشه بابا حسود
+ایشش
ی چش قره براش رفتم و اونجا رو ترک کردم
... ادامه دارد.....
اینو امشب بجای سادیسمی گذاشتم چون خیلی منتظرش بودن🍡😉
۱۴.۲k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.