آیدل من
آیدل من
( درخواستی)
پارت ۳
شوگا: ات من قبلاً بهت گفته بودم آیدل بودن چقدر بده به خصوص برای دخترا
ات: شوگا من همین الانم حمایت پدر و مادرمو ندارم لطفاً تو دیگه پشتمو خالی نکن
شوگا: من همیشه پشتتم ولی...خطرناکه
ات: میدونم میدونم خطرناکه ولی ...چیکار کنم ایدلی رو دوست دارم
شوگا: باشه عشقم هر تصمیمی بگیری پشتتم فقط وظیفه ی خودم میدونستم بهت بگم
ات: مرسی
شوگا: بیا بریم پیش پسرا
ات: باشه
شوگا دوباره دستمو گرفت و رفتیم همون جایی که بودیم
نامجون: کجا رفتین؟
شوگا: یه کاری داشتیم
جین: شما همو میشناسید ؟
شوگا: دوست دخترمه
پسرا: چی!!!😳
جیمین : چند وقته؟
شوگا: حدود دوساله
پسرا: 😳😳
جیمین: اون وقت الان باید بگی؟
شوگا: نمیخواستم کسی بدونه
جین: میدونستی قراره بیاد تو گروهمون ؟
شوگا: نه
ات: راستش به شوگا هیچی نگفتم چون فکر نمیکردم قبول بشم
جیمین: ولی به ما گفتن صدات خیلی خوبه
ات: آره بد نیست ولی دنسم افتضاحه😅
جین: خب پس جیهوپ قراره حسابی پارت کنه
شوگا: عه جلو دوست دخترم درست حرف بزنین
جین: چشم
شوگا: با همتونم از این به بعد وقتی آت هست درست حرف میزنید نبینم حرف بد از دهنتون در بره ( عصبی)
واقعاً تو دلم داشتم ذوق میکردم شاید به خاطر اینه که زیاد رمان میخونم ولی خب بهتره به خودم بیام و برم خونه تا مامانم نفهمیده
ات: امم ببخشید من باید برم ..خوشحال شدم با آشناییتون
شوگا: صبر کن میرسونمت
ات: نمیشه مامانم....
شوگا: تا دم خونتون نمیام....ما رفتیم خداحافظ
پسرا: خداحافظ
دست شوگا رو گرفتم و باهم از کمپانی خارج شدیم و سوار ماشینش شدیم
شوگا: استرس برای چی داری ؟
ات: هان ؟
شوگا: میگم براچی استرس داری
ات: استرس ندارم
شوگا: وقتی دستتو اینطوری تند تند میزنی به روی پات یعنی استرس داری
ات: .....
شوگا: میخوای باهام دربارش حرف بزنی ؟
ات: از ریکشن مامان و بابام میترسم... نمیدونم چیکار میکنن وقتی بفهمن اومدم تست دادم
شوگا: اگه بیرونت کردن بیا خوابگاه ( با خنده)
ات: صد در صد شب باید بیام پیش خودت بخوابم( خنده)
شوگا: خوابگاه یه کوچه پایین تر از کمپانیه ادرسشو برات میفرستم شب لازمت میشه ( خنده)
ات: خیلی ممنون دوست پسر عزیزم که انقدر به فکرمی
شوگا: خواهش میکنم دوست دختر خنگم
ات: خنگ ؟!
شوگا: آره
ات: من خنگ نیستم
شوگا: هستی
ات: نیستم
شوگا: هستی
ات: نیس...
( درخواستی)
پارت ۳
شوگا: ات من قبلاً بهت گفته بودم آیدل بودن چقدر بده به خصوص برای دخترا
ات: شوگا من همین الانم حمایت پدر و مادرمو ندارم لطفاً تو دیگه پشتمو خالی نکن
شوگا: من همیشه پشتتم ولی...خطرناکه
ات: میدونم میدونم خطرناکه ولی ...چیکار کنم ایدلی رو دوست دارم
شوگا: باشه عشقم هر تصمیمی بگیری پشتتم فقط وظیفه ی خودم میدونستم بهت بگم
ات: مرسی
شوگا: بیا بریم پیش پسرا
ات: باشه
شوگا دوباره دستمو گرفت و رفتیم همون جایی که بودیم
نامجون: کجا رفتین؟
شوگا: یه کاری داشتیم
جین: شما همو میشناسید ؟
شوگا: دوست دخترمه
پسرا: چی!!!😳
جیمین : چند وقته؟
شوگا: حدود دوساله
پسرا: 😳😳
جیمین: اون وقت الان باید بگی؟
شوگا: نمیخواستم کسی بدونه
جین: میدونستی قراره بیاد تو گروهمون ؟
شوگا: نه
ات: راستش به شوگا هیچی نگفتم چون فکر نمیکردم قبول بشم
جیمین: ولی به ما گفتن صدات خیلی خوبه
ات: آره بد نیست ولی دنسم افتضاحه😅
جین: خب پس جیهوپ قراره حسابی پارت کنه
شوگا: عه جلو دوست دخترم درست حرف بزنین
جین: چشم
شوگا: با همتونم از این به بعد وقتی آت هست درست حرف میزنید نبینم حرف بد از دهنتون در بره ( عصبی)
واقعاً تو دلم داشتم ذوق میکردم شاید به خاطر اینه که زیاد رمان میخونم ولی خب بهتره به خودم بیام و برم خونه تا مامانم نفهمیده
ات: امم ببخشید من باید برم ..خوشحال شدم با آشناییتون
شوگا: صبر کن میرسونمت
ات: نمیشه مامانم....
شوگا: تا دم خونتون نمیام....ما رفتیم خداحافظ
پسرا: خداحافظ
دست شوگا رو گرفتم و باهم از کمپانی خارج شدیم و سوار ماشینش شدیم
شوگا: استرس برای چی داری ؟
ات: هان ؟
شوگا: میگم براچی استرس داری
ات: استرس ندارم
شوگا: وقتی دستتو اینطوری تند تند میزنی به روی پات یعنی استرس داری
ات: .....
شوگا: میخوای باهام دربارش حرف بزنی ؟
ات: از ریکشن مامان و بابام میترسم... نمیدونم چیکار میکنن وقتی بفهمن اومدم تست دادم
شوگا: اگه بیرونت کردن بیا خوابگاه ( با خنده)
ات: صد در صد شب باید بیام پیش خودت بخوابم( خنده)
شوگا: خوابگاه یه کوچه پایین تر از کمپانیه ادرسشو برات میفرستم شب لازمت میشه ( خنده)
ات: خیلی ممنون دوست پسر عزیزم که انقدر به فکرمی
شوگا: خواهش میکنم دوست دختر خنگم
ات: خنگ ؟!
شوگا: آره
ات: من خنگ نیستم
شوگا: هستی
ات: نیستم
شوگا: هستی
ات: نیس...
- ۱۳.۷k
- ۱۴ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط