پارت پانزدهم

پارت پانزدهم
part_15
#طاها
داشتم دست و پای رها رو باز میکردم که رسیدم به دستش و داشتم دستاش رو باز میکردم که یهو دستم رو فشار داد که با صدای بد و غریده گفت

رها : طا.....ها برو ( اروم )
طاها : کجا برم ها .. برم که به عشق زندگیم تجاوز کنه

رها : عشق زندگی ( با پوزخند ) ؟ عشق زندگیت سارا خانمه ...نه من ...ولم کن
( دوستان ..... 👉 این نقطه یعنی سرفه ( چون زیاد کتک خورده سرفه میکنه ) دوستان همین جوری که حرف میزنه دست و پای رها رو باز میکنه )

طاها : بعدا صحبت میکنیم الان جاش نیست
( دست و پای رها باز شد کامل )

رها : چرا الان جاشه

تا رها این جمله رو گفت در به شدت کوبیده شد و که با یه ضربه باز شد و رها پشت من قایم شد که امیر گفت

امیر : رها مال منه فهمیدی نه مال کسی دیگه ای فهمیدییییی یا نههههه ( با داد )

طاها : خفه شو عوضی رها مال همیچ کس نیست جز خودم ! فهمیدی ؟

امیر : اها اوکی ؟ باشه !

امیر تفنگشو از پشت کمرش در اورد طرف من گرفت که رها پرید و گفت

رها : اول منو بزن

امیر : رها برو کنار !

رها : نمیخوام

و امیر شلیک کرد که سریع جامو با جای رها عوض کردم و تیر رد شد و پشتم به شدت میسوخت دیگه میتونستم ! و افتادم پایین که تو بغل گرمی فرود امدم و فقط صدای آژیر پلیس 🚓📢
و صدای رها با هم قاطی بود که لحظه اخر دیدم پلیسا ریختن داخل که دیگه چشام رو هم رفت و سیاهی مطلق دیگه توان نداشتم دیگه نمیتونستم چشام باز نگه دارم

#رها
( دوستان حوصله ندارم مثلا الان امدن بیمارستان )
طاها تیر خورده بود پشت در اتاق عمل بودم ساعت نزدیک ۴ صبح بود هنوز فریال و اینا نمیدونستن پرستار صدام کرد که برم زخم هایی که بر اثر شلاق زدن بود رو پانسمان کنن منم گفتم بعدا می ام اونم مخالفت نکرد
ساعت نزدیک ۴ و ۳۰ بود که در اتاق عمل باز شد و دکتر امد و گفت
دکتر : همراه بیمار طاها بهمنی ؟
رها : بله خودم هستم
دکتر : نسبتتون؟
رها : همسرش هستم ( با کمی فکر)

ادامه ی پارت ۱۵
#رها

دکتر : من واقعا نمیدونم چی بگم ؟ ایشون خون خیلی زیادی از دست دادن و همین باعث شده که کار ما سخت بشه اما خوشبختانه عمل موافقت آمیز بود تا ۴ ساعت دیگه هم بهوش بمیان

رها : ممنون مرسی🤧😥
وقتی دکتر گفت عملش خوب بود خیلی خوشحال شدم وکه دکتر دوباره صدام کرد

دکتر : همسر اقای بهمنی ؟
رها : بله بفرمایید .
دکتر : لطفا دنبال کسی باشید که گروه خونیشون +O
باشه جون اقای بهمنی خون خیلی کم ندارم ممنون

رها : اقای دکتر من گروه خونیم +O هستش ! میتونم خون بدم اقای دکتر ؟

دکتر : تا ۴۸ ساعت گذشته الکل مصرف کردید ؟
رها ....


ببخشید چون امتحان ها نزدیکه من کمتر پارت میزارم
دیدگاه ها (۱)

پارت شانزدهم part_16 #رها دکتر : طی ۴۸ ساعت گذشته الکل مصر...

پارت هفدهم part_17 #فریال وقتی رها بیهوش شد نمیدونستم باید ...

لایک فراموش نشه ممنون پارت چهاردهم part_14 #طاها وقتی بیدار ...

خب دوستان امروز تا صبح ساعت ۸ قسمت کامنت رو باز میزارم فقط ...

#بد_بوی#پارت_۴۳#الینا پشت سر هم جلو در اتاق عمل میام و میرم ...

پارت ۱۸ فیک دور اما آشنا

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط