لایک فراموش نشه ممنون
لایک فراموش نشه ممنون
پارت چهاردهم
part_14
#طاها
وقتی بیدار شدم توی یک اتاق تاریک بودم و دستام به هم بسته بود و به زور یکم شلش کردم اما باز نشد وقتی سرم رو بالا گرفتم رها از دست بسته بود به بالای سفق
( یعنی یه طناب از سقف اویزون بود و دست رها با همون آویز بود و پایاش به پایین بسته بود )
و دیدم یهو در با شدت بسیار زیادی باز شد اون همون مرده بود امد جلو و یه چسب سفت زد رو دهنم که داشت پوست صورت درد میگرفت و امد گفت :
امیر : سلام .من امیرم دوست پسر قبلی رها هستم و ۳ سال پیش یا شایدم کمتر میخواستم رها رو مال خودم کنم و باهاش ازدواج کنم اما پلیسا بد موقع رسیدن وگرنه الان رها مال من بود و وقتی پلیسا رسیدن من به رها تجاوز نکردم اما اما میخواستم بکنم به خاطر اینکه میخواستم بکنم من رو ۳ سال تو اِنفرادی گذاشتن و ۳ سال از عمر با ارزشم تو زندان اونم انفرادی گذشت اینم داستان منو رها عشق زندگیم چشب دهنت رو بر میدارم
وقتی چسب رو کشید خیلی درد داشتم برای اینکه نتونستم کنار ها باشم و ازش مراقبت کنم از خودم متنفر بودم که امیر چسب دهنم رو گذاشت و گفت
امیر : پس حرفی نداری ؟ خوبه !
با صورت بد اخلاق رفت طرف رها 😡
#رها
وقتی چشام رو باز کردم دستم از بالا به سقف بسته بود نمیتونستم تکون بخورم
که یه نفر داشت میرفت سمتم از کنج دیوار که خیلی تاریک بود داشت میومد چسب دهنم رو کشید که احساس کردم لبام داره کنده میشه که گفت :
امیر : چطوری رَهام ؟
رها : ا.....می.....ر...... لطفا
امیر : چرا عشقم من میخوام مادر بچم بشی دوست نداری؟
رها : نه دوست ندارم ( خیلی جدی )
امیر : باشه
امیر تا این رو گفت رفت سمت در چند نفر رو صدا کرد تا بیان وقتی امدم دستشون کلی وسایل بود
امیر : اینا رو یادت میاد نه
رها : ا....ر....ه که چ....ی....ی...ی ه..اااا ( با گریه )
امیر : باشه
#طاها
دستم رو با هزار ضرب و زور باز کردم چون قسمت من تاریک بود معلوم نبود اون بیشرف ها ( ببخشید ) داشتن رها رو شلاق میزدن
منم خون جلو چشمام رو گرفته بود وقتی اونا رفتن بیرون منم زواش رفتم کلید رو که رو زمین بود رو گرفتم و رفتم درو قفل کردم استرس بدی داشتم
رفتم سمت رها ارم صداش میکردم
طاها : رها ...رها منو نگاه چشاتو باز کن رها ( همین جوری صدا میزنه دست و پاهاش هم باز میکنه که ...
پارت چهاردهم
part_14
#طاها
وقتی بیدار شدم توی یک اتاق تاریک بودم و دستام به هم بسته بود و به زور یکم شلش کردم اما باز نشد وقتی سرم رو بالا گرفتم رها از دست بسته بود به بالای سفق
( یعنی یه طناب از سقف اویزون بود و دست رها با همون آویز بود و پایاش به پایین بسته بود )
و دیدم یهو در با شدت بسیار زیادی باز شد اون همون مرده بود امد جلو و یه چسب سفت زد رو دهنم که داشت پوست صورت درد میگرفت و امد گفت :
امیر : سلام .من امیرم دوست پسر قبلی رها هستم و ۳ سال پیش یا شایدم کمتر میخواستم رها رو مال خودم کنم و باهاش ازدواج کنم اما پلیسا بد موقع رسیدن وگرنه الان رها مال من بود و وقتی پلیسا رسیدن من به رها تجاوز نکردم اما اما میخواستم بکنم به خاطر اینکه میخواستم بکنم من رو ۳ سال تو اِنفرادی گذاشتن و ۳ سال از عمر با ارزشم تو زندان اونم انفرادی گذشت اینم داستان منو رها عشق زندگیم چشب دهنت رو بر میدارم
وقتی چسب رو کشید خیلی درد داشتم برای اینکه نتونستم کنار ها باشم و ازش مراقبت کنم از خودم متنفر بودم که امیر چسب دهنم رو گذاشت و گفت
امیر : پس حرفی نداری ؟ خوبه !
با صورت بد اخلاق رفت طرف رها 😡
#رها
وقتی چشام رو باز کردم دستم از بالا به سقف بسته بود نمیتونستم تکون بخورم
که یه نفر داشت میرفت سمتم از کنج دیوار که خیلی تاریک بود داشت میومد چسب دهنم رو کشید که احساس کردم لبام داره کنده میشه که گفت :
امیر : چطوری رَهام ؟
رها : ا.....می.....ر...... لطفا
امیر : چرا عشقم من میخوام مادر بچم بشی دوست نداری؟
رها : نه دوست ندارم ( خیلی جدی )
امیر : باشه
امیر تا این رو گفت رفت سمت در چند نفر رو صدا کرد تا بیان وقتی امدم دستشون کلی وسایل بود
امیر : اینا رو یادت میاد نه
رها : ا....ر....ه که چ....ی....ی...ی ه..اااا ( با گریه )
امیر : باشه
#طاها
دستم رو با هزار ضرب و زور باز کردم چون قسمت من تاریک بود معلوم نبود اون بیشرف ها ( ببخشید ) داشتن رها رو شلاق میزدن
منم خون جلو چشمام رو گرفته بود وقتی اونا رفتن بیرون منم زواش رفتم کلید رو که رو زمین بود رو گرفتم و رفتم درو قفل کردم استرس بدی داشتم
رفتم سمت رها ارم صداش میکردم
طاها : رها ...رها منو نگاه چشاتو باز کن رها ( همین جوری صدا میزنه دست و پاهاش هم باز میکنه که ...
- ۲۴.۴k
- ۱۸ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط