اینکه دلتنگ توام اقرار می خواهد مگر

اینکه دلتنگ توام اقرار می خواهد مگر؟
اینکه از من دلخوری انکار می خواهد مگر؟

وقت دل کندن به فکر باز پیوستن مباش
دل بریدن وعده ی دیدار می خواهد مگر؟

عقل اگر غیرت کند یک بار عاشق می شویم
اشتباه ناگهان تکرار می خواهد مگر؟

من چرا رسوا شوم؟ یک شهر مشتاق تواند
لشکر عُشاق پرچم دار می خواهد مگر؟

با زبان بی زبانی بارها گفتی برو
من که دارم می روم؛ اصرار می خواهد مگر؟

روح سرگردان من هر جا بخواهد می رود
خانه ی دیوانگان دیوار می خواهد مگر...؟

#مهدی_مظاهری
دیدگاه ها (۱)

بعد از ظهرهای جمعههول و هوش ساعت هفتمنتظر تماسش بودمزنگ میزد...

داشتم در خیابان راه میرفتمکه یک ماشین با صدای خیلی بلندِ ‌مو...

شاید کسیشبیه تو پیدا شود ولی؛دیگر کسیشبیه من عاشق نمی‌شود......

همه چیز از همان شب های کشدار تابستان شروع شد ...وقتی همسایه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط