ویو ته

ویو ته
حدوددساعت ۸ شب بود که بزور حتی اسمم یادم میومد
ویو ادمین جونتون
خب بچه هاا تهیونگ فک میکرد مست کنه مثل همیشه بیهوش میشه ولی فکر ی دختر بچه مغزشو اذیت میکرد حس جدیدی بود که نسبت ب ی دختر داشت
تا اون ساعتت بارهااا تحریک شد که نزدیکش بشه ولی تحمل کرد
شیشه ها رو شکوند اینه قدیو خورد کرد
میز اینه رو ریخت پایین سعی کرد هر کاری بکنه بجز نزدیک شدن ب جیا همینطور که کل اتاقشو نابود میکرد
صدای شکستگی باعث جلب توجه جیان شد
ویو جیا
صدای شکستنی باعث شد استرس بگیرم از اتاق تهیونگ
داره چیکار میکنه رفتم پش در در زدم
جیا: تهیونگ تهیونگ چیکار میکنی حالت خوبه؟( بلند
( جیا نمیدونست که نزدیک شدن ب پسری که هر لحظه ممکنه بلایی سر ش بیارهه چه عواقبی داره)
ته: گمشووو بروووو
جیا: داری چیکار میکنییی
ویو ادمین
تهیونگ ب در تکیه داده بدو با پشت بش میزد و میخواست درو باز کنه تا چییزی که تا حالا نداشته حس نکرده رو داشته باشه ولی تحمل میکرد
جیا: تهیونگگگگ
ته: مگه نمیگم برووو
دیدگاه ها (۲۲)

ویو ادمین* کیف کنید خودمو وارد داستان کروم*جیااا؛ نمیرم ته: ...

ویو ادمین خب تارف تمیکنم تهیونگ کلا ب ی ادم تشنه رابطه تبدیل...

ویو ته ته: وایسا تا جنازتوووو تحویل جونگ کوک جونتت بدممم دوی...

وی ته تو اتاق بودم که جیا وارد شد ته؛: کارت؟جیا: حوصلم سر ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط