فیکیونگی

فیک‌یونگی
فصل۲
P.۳
فیلیکس‌ویو
از پشت در حرفای ات رو میشنیدم...دلم براش سوخت..
فیلیکس ـ هاهاها..هاچهههه(عطسه😂)
ات ـ یاااخدااااا..از کیه اینجایی؟؟
فیلیکس ـ داشتم رد میشدم...هیع*سکسکه😂*
ات ـ دروغ نگوووووو
فیلیکس ـ هیع...بخدا هیع راس میگم هیع
ات ـ باشه*جدی*
ات ـ راستی...من میخام برم کره...میای دیگه؟
فیلیکس ـ وا...واقعااااا میخاید برید کرههه*ذوق*
ات ـ اره..میای؟
فیلیکس ـ معلومه که میامممم
ات ـ خب برو وسایلتو جم کن...فردا راه میوفتیم
فیلیکس ـ چشم*ذوق*
ـــ
حیمایت؟
دیدگاه ها (۲)

فیک‌یونگیفصل۲P.۴فیلیکس‌ویوخیلی خوشحالمممممقراره برم کرهه اقژ...

فیک‌یونگیفصل۲P.۵ــ‌توی‌کره‌ــات ـ واهاییی چقد تغییر کردههف ـ...

فیک‌یونگیفصل۲P.۲ــــ⁵مین‌بعد‌ـــفیلیکس ـ پیداش کردددممم*داد*...

...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط