پارت بیست و دوم کیوت جذاب
پارت بیست و دوم کیوت جذاب
...............................
که یهو جیمین گفت
جیمین: حالا شددد ( چیه انتظار داشتی سوجین بیاد تو؟ )
ا.ت: خب دیگه بریم پایین ببینم سوجین زندست
جیمین: من میرم دشویی بعد میام
ا.ت: اوکی
رفتم پایین که یهو صدای خنده شنیدم رفتم دیدم جیهوب داره سوجین رو قلقلک میده و منم رفتم از پشت پریدم رو کول جیهوب و گفتم
ا.ت: دوست منو اذیت نکننننن
یه بالشت برداشتم و زدم تو سر جیهوب
جیهوب: اییی
سوجین: فراررر ( خنده.)
ا.ت: داشتیم فرار میکردیم که من سرمو برگندونم ببینم جیهوب داره میاد یا نه کع خوردم به چیزی
ا.ت: اخخخ خوردم به جیمین
جیمین: خوبی
ا.ت: ارههه کمککک
دیدم جیهوب داره میاد سریع رفتم پشت جیمین پریدم رو کولش و گفتم بروووو
جیمین داشت میدوئید و منم رو کولش و جیهوب هم دنبالمون و سوجین هم نشسته بود و میخندید خسته شدیم و رفتیم نشستیم ساکت بودیم که یهو گفتم
ا.ت: هییییییی
سوجین و جیمین و جیهوب: چی شد؟( همزمان.)
ا.ت: فردا قراره بریم اردو یادم رفته بوددد بچه ها بیاید بریم خونه باید لباس برداریم
جیهوب: اردو؟ کدوم اردو
سوجین: داداش لطفا بزار برممم
جیهوب: نه
ا.ت: یاااا هیونگ لطفااااااا
جیهوب: اوففف از دست شما باشه
سوجین: وایییی مرسیی یوهوووو بریم
جیمین: ا.ت جونمممم
ا.ت: بله
جیمین: تو که نمیخای منو تنها بزاری بری؟
ا.ت: جیمین فردا همو میبینیم
جیمین: نمیخاممم
ا.ت : پس بیا بریم خونه ی ما
جیمین: اخه
ا.ت: یااا چاگیا لطفااا
جیمین: دیگه بعم نگو چاگیا
ا.ت: چرا؟
جیمین: دیوونم میکنی
ا.ت :( خنده.)
جیهوب و سوجین: اگه تموم شد بریم
جیمین: باشه برم گوشیمو بردارم
و جیمین رفت
ا.ت ویو *
منتظر جیمین بودیم که یهو....
خمارییییییییییییییی ❤️
شرط: ۵ لایک ۵ کامنت ❤️
باید شرطا برسه که پارت بعدو بزارم ❤️
...............................
که یهو جیمین گفت
جیمین: حالا شددد ( چیه انتظار داشتی سوجین بیاد تو؟ )
ا.ت: خب دیگه بریم پایین ببینم سوجین زندست
جیمین: من میرم دشویی بعد میام
ا.ت: اوکی
رفتم پایین که یهو صدای خنده شنیدم رفتم دیدم جیهوب داره سوجین رو قلقلک میده و منم رفتم از پشت پریدم رو کول جیهوب و گفتم
ا.ت: دوست منو اذیت نکننننن
یه بالشت برداشتم و زدم تو سر جیهوب
جیهوب: اییی
سوجین: فراررر ( خنده.)
ا.ت: داشتیم فرار میکردیم که من سرمو برگندونم ببینم جیهوب داره میاد یا نه کع خوردم به چیزی
ا.ت: اخخخ خوردم به جیمین
جیمین: خوبی
ا.ت: ارههه کمککک
دیدم جیهوب داره میاد سریع رفتم پشت جیمین پریدم رو کولش و گفتم بروووو
جیمین داشت میدوئید و منم رو کولش و جیهوب هم دنبالمون و سوجین هم نشسته بود و میخندید خسته شدیم و رفتیم نشستیم ساکت بودیم که یهو گفتم
ا.ت: هییییییی
سوجین و جیمین و جیهوب: چی شد؟( همزمان.)
ا.ت: فردا قراره بریم اردو یادم رفته بوددد بچه ها بیاید بریم خونه باید لباس برداریم
جیهوب: اردو؟ کدوم اردو
سوجین: داداش لطفا بزار برممم
جیهوب: نه
ا.ت: یاااا هیونگ لطفااااااا
جیهوب: اوففف از دست شما باشه
سوجین: وایییی مرسیی یوهوووو بریم
جیمین: ا.ت جونمممم
ا.ت: بله
جیمین: تو که نمیخای منو تنها بزاری بری؟
ا.ت: جیمین فردا همو میبینیم
جیمین: نمیخاممم
ا.ت : پس بیا بریم خونه ی ما
جیمین: اخه
ا.ت: یااا چاگیا لطفااا
جیمین: دیگه بعم نگو چاگیا
ا.ت: چرا؟
جیمین: دیوونم میکنی
ا.ت :( خنده.)
جیهوب و سوجین: اگه تموم شد بریم
جیمین: باشه برم گوشیمو بردارم
و جیمین رفت
ا.ت ویو *
منتظر جیمین بودیم که یهو....
خمارییییییییییییییی ❤️
شرط: ۵ لایک ۵ کامنت ❤️
باید شرطا برسه که پارت بعدو بزارم ❤️
۲.۷k
۲۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.