(ویو ا/ت)
(ویو ا/ت)
بدون توجه به اون هرزه از اتاق بیرون اومد و دنبالم اومد ولی من بدون توج بهش فقط میدیدم به جایی که نتونه پیدام کنه اما توی همچین خیابون بزرگ و خالی مگه میشه پیدام نکنه؟
_ا/ت... ا/ت...ا/ت وایستا...لطفا...واست توضیح میدم
که یهو با حرفاش خشکم زد
+چیو..چیو توضیح میدی؟
_(سکوت)...ا/ت...من...
+چیه؟..نمیتونی چیزی بگی؟(با بغض)
+اشکالی نداره...اگه منم بودم نمیتونستم حرفی بزنم..تقصیر تو نیست...فقط..همه یه روزی ترکمون میکنن..ولی..ولی یونگی تو...ت..تو...چطور تونستی بهم خیانت کنی؟..هان؟..چطور؟...
_معذرت میخوام
+معذرت میخوای؟...ت..تو...توی عوضی بهم خیانت کردی...تو به منی که همیشه عاشق بودم و بهت عشق ورزیدم خیانت کردی عوضی...اشغال...سگ...پسره ی دختر بازِ هوس باز..
_دست خودم نبود..من...م..من واقعا عاشق بودم ا/ت
+عاشقم بودی؟..هه...تبریک میگم خیلی خوب عشقتو ثابت کردی هوس باز(با اشک و بغض)
بعد اینکه اینو گفتم دویدم به سمت خیابون و وقتی داشتم میرفتم یهو نور ماشین رو دیدم و سیاهی.... این اخرین چیزی بود که دیدم
_ا/تتتتتتتت(با داد)
(ویو یونگی)
رفتم جلو و بدن بی جون ا/ت رو توی بغلم گرفتم و بی اختیار اشکام میریخت
_ا/ت...ا/ت بیدار شو...غلط کردم ا/ت...ا/تتتتتت(با داد)
و ا/ت میمیره و یونگی هم افسرده میشه و یه روز وقتی داشت غذا میخورد سم رو برمیداره و میریزه توی غذاش و با اشتیاق کامل غذاشو میخوره و سیاهی.....
(فحش های 🔞 مجاز)
راحت باشید هر چی توی دلتونه بگین با کمال میل گوش میدم😁
بدون توجه به اون هرزه از اتاق بیرون اومد و دنبالم اومد ولی من بدون توج بهش فقط میدیدم به جایی که نتونه پیدام کنه اما توی همچین خیابون بزرگ و خالی مگه میشه پیدام نکنه؟
_ا/ت... ا/ت...ا/ت وایستا...لطفا...واست توضیح میدم
که یهو با حرفاش خشکم زد
+چیو..چیو توضیح میدی؟
_(سکوت)...ا/ت...من...
+چیه؟..نمیتونی چیزی بگی؟(با بغض)
+اشکالی نداره...اگه منم بودم نمیتونستم حرفی بزنم..تقصیر تو نیست...فقط..همه یه روزی ترکمون میکنن..ولی..ولی یونگی تو...ت..تو...چطور تونستی بهم خیانت کنی؟..هان؟..چطور؟...
_معذرت میخوام
+معذرت میخوای؟...ت..تو...توی عوضی بهم خیانت کردی...تو به منی که همیشه عاشق بودم و بهت عشق ورزیدم خیانت کردی عوضی...اشغال...سگ...پسره ی دختر بازِ هوس باز..
_دست خودم نبود..من...م..من واقعا عاشق بودم ا/ت
+عاشقم بودی؟..هه...تبریک میگم خیلی خوب عشقتو ثابت کردی هوس باز(با اشک و بغض)
بعد اینکه اینو گفتم دویدم به سمت خیابون و وقتی داشتم میرفتم یهو نور ماشین رو دیدم و سیاهی.... این اخرین چیزی بود که دیدم
_ا/تتتتتتتت(با داد)
(ویو یونگی)
رفتم جلو و بدن بی جون ا/ت رو توی بغلم گرفتم و بی اختیار اشکام میریخت
_ا/ت...ا/ت بیدار شو...غلط کردم ا/ت...ا/تتتتتت(با داد)
و ا/ت میمیره و یونگی هم افسرده میشه و یه روز وقتی داشت غذا میخورد سم رو برمیداره و میریزه توی غذاش و با اشتیاق کامل غذاشو میخوره و سیاهی.....
(فحش های 🔞 مجاز)
راحت باشید هر چی توی دلتونه بگین با کمال میل گوش میدم😁
۲۷.۸k
۰۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.