PART(۱۷)
PART(۱۷)
یوری: بعد از اینکه یونگی باهام حرف زد گفت که امروز عمل میشم و من هم بدجوری میترسم چون وقتی بچه بودم به دلیل اینکه هفت ماهه به دنیا اومدم ریه هام ناقص بودن و آسم گرفتم و باید عمل میکردم اما زیر دست اون دکتر نه تنها آسمم از بین نرفت بلکه اسمم بدتر هم شد و من از اون موقع به بد طرف اتاق عمل نرفتم یونگی وسایلم رو جمع کردم و من رو بلند کردو برد سمت ماشین و دخترا هم با ون جدا اومدن پشت سر ما
پرش زمانی به رسیدن به بیمارستان:
یونگی: وقتی رسیدیم بیمارستان یوری رو بغل کردم و بردمش به سمت یکی از اتاق ها تا لباس هاش رو بپوشه و آماده ی عمل بشه
پرش زمانی به موقع عمل:
یوری: وقت عمل بود و اونقدر میترسیدم که دستام میلرزید داشتم میمردم خیلی میترسیدم که یونگی اومدتو
یونگی: آروم باش چیزی نیست زود تموم میشه
یوری: بعد از اینکه یونگی باهام حرف زد گفت که امروز عمل میشم و من هم بدجوری میترسم چون وقتی بچه بودم به دلیل اینکه هفت ماهه به دنیا اومدم ریه هام ناقص بودن و آسم گرفتم و باید عمل میکردم اما زیر دست اون دکتر نه تنها آسمم از بین نرفت بلکه اسمم بدتر هم شد و من از اون موقع به بد طرف اتاق عمل نرفتم یونگی وسایلم رو جمع کردم و من رو بلند کردو برد سمت ماشین و دخترا هم با ون جدا اومدن پشت سر ما
پرش زمانی به رسیدن به بیمارستان:
یونگی: وقتی رسیدیم بیمارستان یوری رو بغل کردم و بردمش به سمت یکی از اتاق ها تا لباس هاش رو بپوشه و آماده ی عمل بشه
پرش زمانی به موقع عمل:
یوری: وقت عمل بود و اونقدر میترسیدم که دستام میلرزید داشتم میمردم خیلی میترسیدم که یونگی اومدتو
یونگی: آروم باش چیزی نیست زود تموم میشه
۱۴۹
۰۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.