fake taehyung
fake taehyung
part*³³
یک هفته بعد
دو روز منو تهیونگ باهم ازدواج کردیم من سر کارم بودم کارم تموم شده بود دیگه اماده بودم که برم خونه
داشتم میرفتم که یه تاکسی بگیرم
یه ماشین اومد جلوم ایستاد بوق بوق بی محل از کنارش رد شدم باز اومد
ا/ت: اقای محترم میشه برید من خودم....
تهیونگ: شوهر داری؟
ا/ت: تویی؟ نمیدونستم
تهیونگ: خوشگل خانم سوار میشی
ا/ت: 😀
تهیونگ: بیا بریم خونه
ا/ت: چرا بهم زنگ نزدی؟
تهیونگ: نمیخواستم الان کجا بریم
ا/ت: خیلی خستم بریم خونه
تهیونگ: باش
رفتیم خونه
تهیونگ: عشقم من کار دارم تو برو داخل بعد میام
ا/ت: باشه
رفتم داخل
ا/ت: سلام
/: سلام
ا/ت: من برم یکم بالا استراحت کنم
/: تهیونگ کجاست
ا/ت: گفت دیرتر میاد
/: کی باهاش حرف زدی
ا/ت: باهاش اومدم
تهونا: بمیرم برای داداشم که اینقدر راه میاد دنبال تو
ا/ت: عزیزم بهش زنگ نزدم خودش اومد دنبالم
تهونا: حیفه برادر عزیزم یه زنی مثل تو داشته باشه
ا/ت: کی میدونه شاید از داشتن توهم ناراضی باشه چون او خودش منو انتخاب کرده ولی خواهرشو که نه
تهونا: میدونی خیلی پررویی مامان نمیخوای بهش چیزی بگی
/: عروس خیلی بی ادب شدی برو تو خونه خودتون
نادیدش گرفتم رفتم طبقه بالا
تهیونگ
رفتم داخل
تهیونگ: مامان مامان باز چی شده داری ناله میکنی
/:پسرم این چه عروسیه گرفتی
تهیونگ: باز شروع کردی
/: نه باز شروع نکردم خب واقعا بی ادبی میکرد میگفت وظیفه تو که میای دنبالش و باید هروز بری
تهیونگ: خب راس میگه وظیفه منه برم دنبال زنم دیگه
/: خب این هیچ گفته به من که تهیونگ شمارو دوس نداره
تهیونگ: حتما یه چیزی بهش گفتید ا/ت خودش اینجوری نمیکنه
تهونا: نشناختیش کار بدی کردی داداش
رفتم طبقه بالا
تهیونگ: ا/ت
ا/ت:جانم
تهیونگ: مگه با مامانم دعوا کردی
ا/ت: نه دعوا نکردم فقط گفت با کی اومدی گفتم تهیونگ گفت چرا پسرمو اذیت میکنی گفتم من زنگ نزدم همین بوده
#فیک
#سناریو
part*³³
یک هفته بعد
دو روز منو تهیونگ باهم ازدواج کردیم من سر کارم بودم کارم تموم شده بود دیگه اماده بودم که برم خونه
داشتم میرفتم که یه تاکسی بگیرم
یه ماشین اومد جلوم ایستاد بوق بوق بی محل از کنارش رد شدم باز اومد
ا/ت: اقای محترم میشه برید من خودم....
تهیونگ: شوهر داری؟
ا/ت: تویی؟ نمیدونستم
تهیونگ: خوشگل خانم سوار میشی
ا/ت: 😀
تهیونگ: بیا بریم خونه
ا/ت: چرا بهم زنگ نزدی؟
تهیونگ: نمیخواستم الان کجا بریم
ا/ت: خیلی خستم بریم خونه
تهیونگ: باش
رفتیم خونه
تهیونگ: عشقم من کار دارم تو برو داخل بعد میام
ا/ت: باشه
رفتم داخل
ا/ت: سلام
/: سلام
ا/ت: من برم یکم بالا استراحت کنم
/: تهیونگ کجاست
ا/ت: گفت دیرتر میاد
/: کی باهاش حرف زدی
ا/ت: باهاش اومدم
تهونا: بمیرم برای داداشم که اینقدر راه میاد دنبال تو
ا/ت: عزیزم بهش زنگ نزدم خودش اومد دنبالم
تهونا: حیفه برادر عزیزم یه زنی مثل تو داشته باشه
ا/ت: کی میدونه شاید از داشتن توهم ناراضی باشه چون او خودش منو انتخاب کرده ولی خواهرشو که نه
تهونا: میدونی خیلی پررویی مامان نمیخوای بهش چیزی بگی
/: عروس خیلی بی ادب شدی برو تو خونه خودتون
نادیدش گرفتم رفتم طبقه بالا
تهیونگ
رفتم داخل
تهیونگ: مامان مامان باز چی شده داری ناله میکنی
/:پسرم این چه عروسیه گرفتی
تهیونگ: باز شروع کردی
/: نه باز شروع نکردم خب واقعا بی ادبی میکرد میگفت وظیفه تو که میای دنبالش و باید هروز بری
تهیونگ: خب راس میگه وظیفه منه برم دنبال زنم دیگه
/: خب این هیچ گفته به من که تهیونگ شمارو دوس نداره
تهیونگ: حتما یه چیزی بهش گفتید ا/ت خودش اینجوری نمیکنه
تهونا: نشناختیش کار بدی کردی داداش
رفتم طبقه بالا
تهیونگ: ا/ت
ا/ت:جانم
تهیونگ: مگه با مامانم دعوا کردی
ا/ت: نه دعوا نکردم فقط گفت با کی اومدی گفتم تهیونگ گفت چرا پسرمو اذیت میکنی گفتم من زنگ نزدم همین بوده
#فیک
#سناریو
۲۷.۶k
۲۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.