fake taehyung
fake taehyung
part*³¹
علامت مامان تهیونگ /
/:خیلی حرفات احمقانست
تهیونگ: هرطور میخواید فک کنید من ا/ت رو دوس دارم
تهونا: تهیونگ پدر و مادر او پدرمون کشتن چرا اینو میفهمی
تهیونگ: ولی که ا/ت گناهی نکرده من اونو دوس دارم تا هیچ اتفاقی نیفتاده میخوام سریع باهاش ازدواج کنم
/: ازدواج؟ مگه تو غرور نداری میخوای واقعا با کسی ازدواج کنی که پدرمونو ازمون گرفت
تهیونگ: من خیلی ا/ت رو دوست دارم حتی اگه شده شمارو کنار میزارمو با ا/ت ازدواج میکنم
تهونا: حرفت خیلی زشت بود
تهیونگ: گفتم که هرطور میخواید فک کن الان زنگ میزنم ا/ت بیاد اینجا هر بد رفتاری که باهاش بکنید منو از شما دورتر میکنه فهمیدید
تهونا: داداش تروخدا به خودت بیا تو که خیلی نقشه داشتی براش
تهیونگ: ولی الان دوسش دارم پیام دادم الانه که بیاد من میرم درو باز میکنم
تهونا: مامان چیکار کنیم
/: تو خوب بازی کن جلوش تهیونگ از دست ندیم دیگه فک کنم عشق کورش کرده
تهونا: مامان نمیشه که
/: من باهاش حرف میزنم
تهیونگ: مامان ا/ت اومد
ا/ت: سلام
/: سلام عزیزم خوش اومدی
تهونا: پس ا/ت تویی که اینقدر داداشم ازت تعریف میکنه
تهیونگ: ا/ت تو برو تو اتاقم الان میام
ا/ت: باشه
تهیونگ: خیلی الکی فیلم بازی میکنید
تهونا: این دختره زشت..
تهیونگ: خفه شو نبینم پشت ا/ت این حرفو بزنی که خودت میدونی
ا/ت
تهیونگ: چیکار میکنی
ا/ت: هیچی چرا زنگ زدی بیام
تهیونگ: خواستم مامانمو خواهرم ببیننت
ا/ت: ☺️اتاقت خیلی خوشگله
تهیونگ: ممنون
داشتم نگاه به اتاقش میکردم که دستم خورد به یه گلدون افتاد شکست
ا/ت: وایی ببخشید😟😣
تهیونگ: نه چیزی نشده بیا اینجا ممکنه دستت زخمی بشه خودم جمعش میکنم
ا/ت:واقعا ببخشید
تهیونگ: گفتم چیزی نشده خودت خوبی
ا/ت: اره
#فیک
#سناریو
part*³¹
علامت مامان تهیونگ /
/:خیلی حرفات احمقانست
تهیونگ: هرطور میخواید فک کنید من ا/ت رو دوس دارم
تهونا: تهیونگ پدر و مادر او پدرمون کشتن چرا اینو میفهمی
تهیونگ: ولی که ا/ت گناهی نکرده من اونو دوس دارم تا هیچ اتفاقی نیفتاده میخوام سریع باهاش ازدواج کنم
/: ازدواج؟ مگه تو غرور نداری میخوای واقعا با کسی ازدواج کنی که پدرمونو ازمون گرفت
تهیونگ: من خیلی ا/ت رو دوست دارم حتی اگه شده شمارو کنار میزارمو با ا/ت ازدواج میکنم
تهونا: حرفت خیلی زشت بود
تهیونگ: گفتم که هرطور میخواید فک کن الان زنگ میزنم ا/ت بیاد اینجا هر بد رفتاری که باهاش بکنید منو از شما دورتر میکنه فهمیدید
تهونا: داداش تروخدا به خودت بیا تو که خیلی نقشه داشتی براش
تهیونگ: ولی الان دوسش دارم پیام دادم الانه که بیاد من میرم درو باز میکنم
تهونا: مامان چیکار کنیم
/: تو خوب بازی کن جلوش تهیونگ از دست ندیم دیگه فک کنم عشق کورش کرده
تهونا: مامان نمیشه که
/: من باهاش حرف میزنم
تهیونگ: مامان ا/ت اومد
ا/ت: سلام
/: سلام عزیزم خوش اومدی
تهونا: پس ا/ت تویی که اینقدر داداشم ازت تعریف میکنه
تهیونگ: ا/ت تو برو تو اتاقم الان میام
ا/ت: باشه
تهیونگ: خیلی الکی فیلم بازی میکنید
تهونا: این دختره زشت..
تهیونگ: خفه شو نبینم پشت ا/ت این حرفو بزنی که خودت میدونی
ا/ت
تهیونگ: چیکار میکنی
ا/ت: هیچی چرا زنگ زدی بیام
تهیونگ: خواستم مامانمو خواهرم ببیننت
ا/ت: ☺️اتاقت خیلی خوشگله
تهیونگ: ممنون
داشتم نگاه به اتاقش میکردم که دستم خورد به یه گلدون افتاد شکست
ا/ت: وایی ببخشید😟😣
تهیونگ: نه چیزی نشده بیا اینجا ممکنه دستت زخمی بشه خودم جمعش میکنم
ا/ت:واقعا ببخشید
تهیونگ: گفتم چیزی نشده خودت خوبی
ا/ت: اره
#فیک
#سناریو
۲۷.۴k
۲۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.