تا وقتی با آنچه هست میجنگیدرگیرش میمانی
تا وقتی با آنچه هست، میجنگی—درگیرش میمانی.
جنگ، انرژی تو را میبلعد و تو را درست در دل همان چیزی که نمیخواهی، نگه میدارد.
اما…
پذیرش یعنی دیدن واقعیت، بیقضاوت.
یعنی گفتنِ «این هست، و من آن را میبینم… نه برای اینکه بمانم، بلکه برای اینکه فراتر بروم.»
آنچه را که با تمام وجود بپذیری، دیگر بر تو تسلطی ندارد.
و درست از همین نقطه است که مسیر دگرگونی آغاز میشود.
شاید وقت آن رسیده که بپذیری…
نه از سر تسلیم، بلکه برای آزادی.
درون تو دانشی نهفته است که از هر پاسخی عمیقتر است.
تنها کافیست کمی سکوت کنی… و نپوشانی آنچه هست.
حسین_حائریان
جنگ، انرژی تو را میبلعد و تو را درست در دل همان چیزی که نمیخواهی، نگه میدارد.
اما…
پذیرش یعنی دیدن واقعیت، بیقضاوت.
یعنی گفتنِ «این هست، و من آن را میبینم… نه برای اینکه بمانم، بلکه برای اینکه فراتر بروم.»
آنچه را که با تمام وجود بپذیری، دیگر بر تو تسلطی ندارد.
و درست از همین نقطه است که مسیر دگرگونی آغاز میشود.
شاید وقت آن رسیده که بپذیری…
نه از سر تسلیم، بلکه برای آزادی.
درون تو دانشی نهفته است که از هر پاسخی عمیقتر است.
تنها کافیست کمی سکوت کنی… و نپوشانی آنچه هست.
حسین_حائریان
- ۷.۱k
- ۲۵ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط