خشن اما مهربون
پارت ۱۱
اووو نه این خونه ی مایه این چیه روی در جلو رفتم یک پارچه ی شاه کشیده شده بود و روش نوشته شده ( این خونه به دلیل فوت سر نشین به دولت فروخته شده بابت مرگ کیم سونگ جوو متاسفیم.)
چی با... بام... مرده وای چرا . زدم زیر گریه اصلا حواسم به دورو برم نبود که دیگران دارم نگام فقط گریه میگرد. بعد از چند مین از جام بلند شم و کفشامو برداشتم و به خیابون ها رفتم نمی تونستم کجا دارم میرم جنایی داشتم نه کسی رو نفس سردی بیرون دادم و سرمو بالا اورد به اطرافم نگاهی کردم خیلی گرسنمه همینطور داشتم اطرافمو نگاه میکردم که یک سوپری دیدم رفتم داخل و یک نودل برداشتم دادم به فروشنده تا برام ابجوش بریزه همینطور که منتظرش بود تصمیم گرفتم تا یک نوشیدنی هم بخورم به سمت یخچال رفتم از شانس خوبم ویسکی داشت. یکی برداشتم و به سمت بیرون مغازه رفتم و شروع مردم به خوردن. بعد از نیم ساعت من حدود سه بطری ویسکی خوردم کاملا مست بودم. مغازه دار امد بالای سرم وگفت.
مغازه دار: خانم خانم پاشید می خوام صندلی ها رو ببرم داخل خانم.
از جام بلند شم تشکر کردم و رفتم.
مغازه دار: خانم کفشاتون.
ات: اوووو، بله حتما.
مغازه دار: خوبید... مستید.
ات: نه عمت مسته.
و رفتم توی خیابون پسرا هی به تنه میزدن و خودشو نو به من می زدن که تعادلم رو از دست دادم و افتادم زمین.
سرم کلی درد می کرد پاهام دیگه جون نداشت برای همین همونجا نشستم و زدن زیره گریه عربده میزدم و به همه فش می دادم یک متوجه دوتا دست شدم که از بازو هام گرفته شدن...
......................................................
خوب دوستان لایک و کامنت فراموش نشه شرایط پارت بعدی
به یاد بی تی اس ۷ لایک و ۷ کامنت ممنون I love you❤️
اووو نه این خونه ی مایه این چیه روی در جلو رفتم یک پارچه ی شاه کشیده شده بود و روش نوشته شده ( این خونه به دلیل فوت سر نشین به دولت فروخته شده بابت مرگ کیم سونگ جوو متاسفیم.)
چی با... بام... مرده وای چرا . زدم زیر گریه اصلا حواسم به دورو برم نبود که دیگران دارم نگام فقط گریه میگرد. بعد از چند مین از جام بلند شم و کفشامو برداشتم و به خیابون ها رفتم نمی تونستم کجا دارم میرم جنایی داشتم نه کسی رو نفس سردی بیرون دادم و سرمو بالا اورد به اطرافم نگاهی کردم خیلی گرسنمه همینطور داشتم اطرافمو نگاه میکردم که یک سوپری دیدم رفتم داخل و یک نودل برداشتم دادم به فروشنده تا برام ابجوش بریزه همینطور که منتظرش بود تصمیم گرفتم تا یک نوشیدنی هم بخورم به سمت یخچال رفتم از شانس خوبم ویسکی داشت. یکی برداشتم و به سمت بیرون مغازه رفتم و شروع مردم به خوردن. بعد از نیم ساعت من حدود سه بطری ویسکی خوردم کاملا مست بودم. مغازه دار امد بالای سرم وگفت.
مغازه دار: خانم خانم پاشید می خوام صندلی ها رو ببرم داخل خانم.
از جام بلند شم تشکر کردم و رفتم.
مغازه دار: خانم کفشاتون.
ات: اوووو، بله حتما.
مغازه دار: خوبید... مستید.
ات: نه عمت مسته.
و رفتم توی خیابون پسرا هی به تنه میزدن و خودشو نو به من می زدن که تعادلم رو از دست دادم و افتادم زمین.
سرم کلی درد می کرد پاهام دیگه جون نداشت برای همین همونجا نشستم و زدن زیره گریه عربده میزدم و به همه فش می دادم یک متوجه دوتا دست شدم که از بازو هام گرفته شدن...
......................................................
خوب دوستان لایک و کامنت فراموش نشه شرایط پارت بعدی
به یاد بی تی اس ۷ لایک و ۷ کامنت ممنون I love you❤️
- ۲.۳k
- ۲۹ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط