part
part.1
روز عروسی فقط من از خوشحالی تو پوست خودم نمیگنجیدم...
شاد.خوشحال.با لبخند و...بودم
اما جونگ کوک...
سرد.خشک.مغرور.بی احساس..بود...
ازدواج ما اجباری بود...ولی نه برای من..من جونگ کوک رو دوست داشتم..دیونه وار عاشقش بودم..اما اون...هیچ حسی بهم نداشت..حتی چندین بار هم بهم گفت که ازم متنفره..ولی من بازم عاشقش بودم و هستم....
زنگ خونه به صدا در میاد...
دختر با خوشحالی در باز میکنه...با لبخند سلام گرمی میکنه...
مرد بدون پاسخ دادن به سلام دختر از کنارش رد میشه...
لبخند دختر محو میشه و به جای خالیه مرد خیره میشه...
ولی سریع به خودش میاد....میز رو میچیند و رو یکی از صندلی ها مینشیند...و صبر میکند معشوقه بی احساسش بیاید..
مرد که اومد بدون هیچ کلمه ای غذاشون رو خوردن..
و هر کدوم راهی اتاق خود شدن.....
روز عروسی فقط من از خوشحالی تو پوست خودم نمیگنجیدم...
شاد.خوشحال.با لبخند و...بودم
اما جونگ کوک...
سرد.خشک.مغرور.بی احساس..بود...
ازدواج ما اجباری بود...ولی نه برای من..من جونگ کوک رو دوست داشتم..دیونه وار عاشقش بودم..اما اون...هیچ حسی بهم نداشت..حتی چندین بار هم بهم گفت که ازم متنفره..ولی من بازم عاشقش بودم و هستم....
زنگ خونه به صدا در میاد...
دختر با خوشحالی در باز میکنه...با لبخند سلام گرمی میکنه...
مرد بدون پاسخ دادن به سلام دختر از کنارش رد میشه...
لبخند دختر محو میشه و به جای خالیه مرد خیره میشه...
ولی سریع به خودش میاد....میز رو میچیند و رو یکی از صندلی ها مینشیند...و صبر میکند معشوقه بی احساسش بیاید..
مرد که اومد بدون هیچ کلمه ای غذاشون رو خوردن..
و هر کدوم راهی اتاق خود شدن.....
- ۴.۳k
- ۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط