🥲
دیدگاه ها (۴)

روی صندلی،توی دفتر کارش توی خونه نشسته بود و کار میکرد،در زد...

تهیونگ موهای فرش را یکم از صورتش کنار زد و به لبه پنجره تکه ...

تهیونگ لبخندش کمی محو شد و در حالی که به سمت ا.ت میچرخید پرس...

چشمانت را میبینم و میدانم دلت با کس دیگری است اما همچنان در ...

مرسیی عزیزم 🤍🥹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط