نگهبان دریا
نگهبان دریا
پارت بیستم (آخر)
ویو ا.ت
احساس کردم یکنفر دستم رو نوازش میکنه سرم آوردم بالا که دیدم جیهوپ به هوش اومده خیلی دلم میخواست بغلش کنم ولی اون منو یادش نمیاد
+خوشحالم که به هوش اومدید اقای ...جانگ میرم دکتر خبر کنم
جیهوپ رو تخت نشست داشتم میرفتم که با حرفی که زد سر جام وایستادم
_فکر کردی فراموشت کردم ؟!...کی میتونه زندگی شو فراموش کنه که من تو رو فراموش کنم
+یعنی...
_من تو رو یادم نرفته ا.ت پدر یوجین تهدید کرده بود که اگر برگردم پیشت میکشتت فکر کردی چرا من باید از یه خلافکار یه نگهبان دریا تبدیل بشم چون فقط بتونم تو رو ببینم
+میرم دکتر خبر کنم
رفتم دکتر خبر کردم دکتر جیهوپ رو معاینه کرد و گفت میتونم مرخص بشه لباس هاش رو بهش دادم و تنش کرد از رو تخت بلند شد اومدم سمتم به اهمیت بهش خواستم برم که دستم رو گرفت و برگردوند سمت خودش و یه بوسه روی لبم گذاشت
_شیش ساله منتظر بودم دیگه کافی بود
دستش رو بیشتر تو دستم قفل کرد
_اینجوری بهتره :)
رفتیم بیرون و سوار ماشینی شدیم که تهیونگ فرستاده بود
پرش زمانی به خونه
بعد از کلی حرف زدن
یونگی:وقتش نیست برگردیم ؟!
یوجین:خیلی وقته منتظر این جمله بودم
تهیونگ :خوشحالم که دوباره همدیگه رو پیدا کردیم تو جزیره بدون هوپی هیونگ برام سخت بود که تصمیم گرفتم بیام اینجا
+حالا دیگه فکر کنم وقت برگشته ولی ریاست اونجا
یوجین:از هانا پرسیدم برادرات وقتی موضوع رو فهمیدن از جزیره فرار کردند دایی هیونجین منتظرته
+پس تو چی یوجین ؟؟
جنی:منو یوجین یک سال میایم اونجا بعد برمیگردیم سئول فکر کنم زندگی تو شهر بهتر باشه
_منم با جنی هم نظرم اگر کار های اونجا رو اوکی کنیم برگردیم شهر
+کی فکرش و می کرد از فرار من به عروسی این ماجرا ها درست بشه
همه 😂
_خوشحالم که ا.ت پیشمه
+منم
_دوست دارم
+:)
کوک:این چندش بازی ها تون رو وقتی تنها شدید بکنید
یونگی:از قدیم میگن حرف راست رو از بچه بشنو
کوک:هیونگگ
یونگی:باشه باشه
همه😂
ویو راوی
همه برگشتند به جزیره و ا.ت و جیهوپ ریاست رو گرفتند
بعد از چند ماه با هم ازدواج کردند و بعد از یک سال ا.ت و جنی یوجین . یونگی . جیهوپ . و پسرا به شهر اومدند و همه تو یه آپارتمان زندگی میکنن (آپارتمان های بزرگ و چند طبقه و واحده )
ریاست قبیله رسید به دایی هیونجین
ا.ت و جیهوپ صاحب یه دختر شدند به اسم میا و جنی و یوجین صاحب یه دختر و پسر شدند
بقیه اعضا هم فعلا دوست دختر دارند
پایان :)
ممنون که حمایت کردید
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#J_HOOPE
پارت بیستم (آخر)
ویو ا.ت
احساس کردم یکنفر دستم رو نوازش میکنه سرم آوردم بالا که دیدم جیهوپ به هوش اومده خیلی دلم میخواست بغلش کنم ولی اون منو یادش نمیاد
+خوشحالم که به هوش اومدید اقای ...جانگ میرم دکتر خبر کنم
جیهوپ رو تخت نشست داشتم میرفتم که با حرفی که زد سر جام وایستادم
_فکر کردی فراموشت کردم ؟!...کی میتونه زندگی شو فراموش کنه که من تو رو فراموش کنم
+یعنی...
_من تو رو یادم نرفته ا.ت پدر یوجین تهدید کرده بود که اگر برگردم پیشت میکشتت فکر کردی چرا من باید از یه خلافکار یه نگهبان دریا تبدیل بشم چون فقط بتونم تو رو ببینم
+میرم دکتر خبر کنم
رفتم دکتر خبر کردم دکتر جیهوپ رو معاینه کرد و گفت میتونم مرخص بشه لباس هاش رو بهش دادم و تنش کرد از رو تخت بلند شد اومدم سمتم به اهمیت بهش خواستم برم که دستم رو گرفت و برگردوند سمت خودش و یه بوسه روی لبم گذاشت
_شیش ساله منتظر بودم دیگه کافی بود
دستش رو بیشتر تو دستم قفل کرد
_اینجوری بهتره :)
رفتیم بیرون و سوار ماشینی شدیم که تهیونگ فرستاده بود
پرش زمانی به خونه
بعد از کلی حرف زدن
یونگی:وقتش نیست برگردیم ؟!
یوجین:خیلی وقته منتظر این جمله بودم
تهیونگ :خوشحالم که دوباره همدیگه رو پیدا کردیم تو جزیره بدون هوپی هیونگ برام سخت بود که تصمیم گرفتم بیام اینجا
+حالا دیگه فکر کنم وقت برگشته ولی ریاست اونجا
یوجین:از هانا پرسیدم برادرات وقتی موضوع رو فهمیدن از جزیره فرار کردند دایی هیونجین منتظرته
+پس تو چی یوجین ؟؟
جنی:منو یوجین یک سال میایم اونجا بعد برمیگردیم سئول فکر کنم زندگی تو شهر بهتر باشه
_منم با جنی هم نظرم اگر کار های اونجا رو اوکی کنیم برگردیم شهر
+کی فکرش و می کرد از فرار من به عروسی این ماجرا ها درست بشه
همه 😂
_خوشحالم که ا.ت پیشمه
+منم
_دوست دارم
+:)
کوک:این چندش بازی ها تون رو وقتی تنها شدید بکنید
یونگی:از قدیم میگن حرف راست رو از بچه بشنو
کوک:هیونگگ
یونگی:باشه باشه
همه😂
ویو راوی
همه برگشتند به جزیره و ا.ت و جیهوپ ریاست رو گرفتند
بعد از چند ماه با هم ازدواج کردند و بعد از یک سال ا.ت و جنی یوجین . یونگی . جیهوپ . و پسرا به شهر اومدند و همه تو یه آپارتمان زندگی میکنن (آپارتمان های بزرگ و چند طبقه و واحده )
ریاست قبیله رسید به دایی هیونجین
ا.ت و جیهوپ صاحب یه دختر شدند به اسم میا و جنی و یوجین صاحب یه دختر و پسر شدند
بقیه اعضا هم فعلا دوست دختر دارند
پایان :)
ممنون که حمایت کردید
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#J_HOOPE
۳.۲k
۱۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.