نگهبان دریا
نگهبان دریا
پارت هجدهم
ویو ا.ت
با پسرا رفتیم بیرون با کسی که دیدم هوش از سرم پرید اون اینجا چیکار میکرد ؟!چجوری فهمید؟! کی بهش گفت ؟!
که...
که پدر یوجین گفت : خب ،خب ا.ت خانم اومدی اینجا مسافرت یا جیهوپ رو پیدا کنی
+چ،چی؟!شما از کجا میشناسیدش !!
پ.ا:دختره نمک نشناس یوجین چی برات کم گذاشته هااا (داد)
یونگی@:بس کنید عمو جان تا کی میخواهید خودتون رو به نفهمی بزنید و جوری رفتار کنید که انگار خبر ندارید ا.ت و یوجین همدیگر رو دوست ندارن
پ.ی:تو یه وجب بچه چی گفتی ؟! هه خیلی جرعت پیدا کردی که داری اینجوری حرف میزنی
@من جرعت داشتم این شما بودید که مثل احمقا رفتار میکنید
پدر یوجین اومد یه دونه بزنه تو صورت یونگی که یوجین دستش رو گرفت
#اونقدر احمق نیستم که بزارم دوست صمیمی من رو بزنید ...بهتره برید از اینجا
پ.ا:تقاص کارتون رو پس میدید با همتونم
پدرامون رفتند
ته:اون ها جای ما رو از کجا پیدا کردند ؟!
+نمیدو... ببینم نکنه یه نفر ما رو دنبال میکنه
@چی کی میخواد ما رو دنبال کنه آخه ؟!
#بریم داخل
رفتیم داخل ساعت دوازده شب بود که تصمیم گرفتیم بخوابیم
پرش زمانی به فردا صبح ا.ت
با داد یه نفر از خواب بلند شدم سریع رفتم پایین که دیدم جونگکوک پایین هست
+کوک چرا اومدی ؟!
&ا.ت الان وقت این حرف ها نیست جیهوپ ...جیهوپ
یونگی@جیهوپ چی ؟!
&پدراتون اومدند جزیره دستور دادند نیرو آماده کنیم که میخواد به برج نگهبانی وسط دریا حمله کنه وقتی پرسیدم فهمیدم جیهوپ اونجا هست
+چ،چی؟!...تو چجوری اومدی؟!
&هوفف فرار کردم لب ساحل تیر هم خوردم ولی مهم نیست
+من من باید نجاتش بدم
یونگی:چجوری ا.ت دیوونه شدی
+که چی چیکار کنم دستی دستی بزارم بکشنش
ته:ا.ت یکم صبر کن
+شما ها صبر کنید من نمیتونم
لباسام رو عوض کردم و سمت کشتی ها رفتم و با یه کشتی رفتم برج نگهبانی بعد از سی مین رسیدم سریع پله ها رو طی کردم در رو باز کردم که دیدم
ویو جیهوپ
تو فکر ا.ت بودم و روی صندلی نشسته بودم که در باز شد و ا.ت اومد داخل
_خانم لی شما...
+آنقدر من رو خانم لی صدا نکننن (داد) ... هوپی بیا بریم
_بله ؟! هه من سر شیفتم هستم خانم لی ...ا.ت در ضمن من با شما جایی نمیام من شما رو نمیشناسم
+هوپ دروغ نگو منم ا.ت کسی دوست داره چرا نمیخوای به یاد بیاری همون دختر سمج همونی که پرو بازی در میآورد
آخخ ا.ت کاش میدونستی چقدر دوست دارم بغلت کنم
_من فراموشی گرفتم لطفا برید اگر بفهمند یه آدم غریبه اینجاست توقیف میشم
+اما....
هنوز حرفم کامل نشده بود که صدای پدر یوجین پشتم نمایان شد و ...
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BANGTAN#BTS#ARMY#J_HOOPE
پارت هجدهم
ویو ا.ت
با پسرا رفتیم بیرون با کسی که دیدم هوش از سرم پرید اون اینجا چیکار میکرد ؟!چجوری فهمید؟! کی بهش گفت ؟!
که...
که پدر یوجین گفت : خب ،خب ا.ت خانم اومدی اینجا مسافرت یا جیهوپ رو پیدا کنی
+چ،چی؟!شما از کجا میشناسیدش !!
پ.ا:دختره نمک نشناس یوجین چی برات کم گذاشته هااا (داد)
یونگی@:بس کنید عمو جان تا کی میخواهید خودتون رو به نفهمی بزنید و جوری رفتار کنید که انگار خبر ندارید ا.ت و یوجین همدیگر رو دوست ندارن
پ.ی:تو یه وجب بچه چی گفتی ؟! هه خیلی جرعت پیدا کردی که داری اینجوری حرف میزنی
@من جرعت داشتم این شما بودید که مثل احمقا رفتار میکنید
پدر یوجین اومد یه دونه بزنه تو صورت یونگی که یوجین دستش رو گرفت
#اونقدر احمق نیستم که بزارم دوست صمیمی من رو بزنید ...بهتره برید از اینجا
پ.ا:تقاص کارتون رو پس میدید با همتونم
پدرامون رفتند
ته:اون ها جای ما رو از کجا پیدا کردند ؟!
+نمیدو... ببینم نکنه یه نفر ما رو دنبال میکنه
@چی کی میخواد ما رو دنبال کنه آخه ؟!
#بریم داخل
رفتیم داخل ساعت دوازده شب بود که تصمیم گرفتیم بخوابیم
پرش زمانی به فردا صبح ا.ت
با داد یه نفر از خواب بلند شدم سریع رفتم پایین که دیدم جونگکوک پایین هست
+کوک چرا اومدی ؟!
&ا.ت الان وقت این حرف ها نیست جیهوپ ...جیهوپ
یونگی@جیهوپ چی ؟!
&پدراتون اومدند جزیره دستور دادند نیرو آماده کنیم که میخواد به برج نگهبانی وسط دریا حمله کنه وقتی پرسیدم فهمیدم جیهوپ اونجا هست
+چ،چی؟!...تو چجوری اومدی؟!
&هوفف فرار کردم لب ساحل تیر هم خوردم ولی مهم نیست
+من من باید نجاتش بدم
یونگی:چجوری ا.ت دیوونه شدی
+که چی چیکار کنم دستی دستی بزارم بکشنش
ته:ا.ت یکم صبر کن
+شما ها صبر کنید من نمیتونم
لباسام رو عوض کردم و سمت کشتی ها رفتم و با یه کشتی رفتم برج نگهبانی بعد از سی مین رسیدم سریع پله ها رو طی کردم در رو باز کردم که دیدم
ویو جیهوپ
تو فکر ا.ت بودم و روی صندلی نشسته بودم که در باز شد و ا.ت اومد داخل
_خانم لی شما...
+آنقدر من رو خانم لی صدا نکننن (داد) ... هوپی بیا بریم
_بله ؟! هه من سر شیفتم هستم خانم لی ...ا.ت در ضمن من با شما جایی نمیام من شما رو نمیشناسم
+هوپ دروغ نگو منم ا.ت کسی دوست داره چرا نمیخوای به یاد بیاری همون دختر سمج همونی که پرو بازی در میآورد
آخخ ا.ت کاش میدونستی چقدر دوست دارم بغلت کنم
_من فراموشی گرفتم لطفا برید اگر بفهمند یه آدم غریبه اینجاست توقیف میشم
+اما....
هنوز حرفم کامل نشده بود که صدای پدر یوجین پشتم نمایان شد و ...
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BANGTAN#BTS#ARMY#J_HOOPE
۲.۴k
۱۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.