وقتی نصف شب حالت بد میشه
وقتی نصف شب حالت بد میشه
پارت چهارم
جیهوپ:بله ممنون
یک دقیقه ی بعد
پرستار: خونشون رو وصل کردم لطفاً سر و صدا هم نکنید چون بیمار خوابیده
همه: چشم
تهیونگ:اییی چرا اینطوری شد
شوگا:باز خوبه میشه مرخصش کرد
نامجون:آره
تهیونگ:پسرا شما برین بخوابین ببخشید بیدار شدین
جیمین:این چه حرفیه میزنی پسره ی خر
جین:من که دیگه خوابم نمی بره
جونگکوک: من که خوابم میاد شب بخیر
شوگا:منم می خوابم
( همه گرفتن خوابیدن )
فردا
( ات رو بردن خونه)
( تروخدا بعد نیاین بهم بگین چرا خلاصه کردی برقا خونمون رفته اعصاب ندارم)
رسیدیم خونه رفتم تو اتاق که دیدم وسایلم نیست
ات: پس وسایلم کو
شوگا:از این به بعد جونگکوک پیش من میمونه تو باید بری پیش دوست پسرت
ات:یعنی باهاش تو یه اتاق باشم؟
شوگا:آره
ات:عرررر باشه من رفتم
رفتم سمت اتاق تهیونگ درو باز کردم که دیدم با بالا تنه ی لخت رو تخته و پای گوشیشه جلو چشمامو گرفتم تا نتونم ببینمش
ات:یااا چرا لباس تنت نیست؟
تهیونگ: خب عادت ندارم
پارت چهارم
جیهوپ:بله ممنون
یک دقیقه ی بعد
پرستار: خونشون رو وصل کردم لطفاً سر و صدا هم نکنید چون بیمار خوابیده
همه: چشم
تهیونگ:اییی چرا اینطوری شد
شوگا:باز خوبه میشه مرخصش کرد
نامجون:آره
تهیونگ:پسرا شما برین بخوابین ببخشید بیدار شدین
جیمین:این چه حرفیه میزنی پسره ی خر
جین:من که دیگه خوابم نمی بره
جونگکوک: من که خوابم میاد شب بخیر
شوگا:منم می خوابم
( همه گرفتن خوابیدن )
فردا
( ات رو بردن خونه)
( تروخدا بعد نیاین بهم بگین چرا خلاصه کردی برقا خونمون رفته اعصاب ندارم)
رسیدیم خونه رفتم تو اتاق که دیدم وسایلم نیست
ات: پس وسایلم کو
شوگا:از این به بعد جونگکوک پیش من میمونه تو باید بری پیش دوست پسرت
ات:یعنی باهاش تو یه اتاق باشم؟
شوگا:آره
ات:عرررر باشه من رفتم
رفتم سمت اتاق تهیونگ درو باز کردم که دیدم با بالا تنه ی لخت رو تخته و پای گوشیشه جلو چشمامو گرفتم تا نتونم ببینمش
ات:یااا چرا لباس تنت نیست؟
تهیونگ: خب عادت ندارم
۱۲.۰k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.