لجبازی های عاشقانه( پارت۱۳)
لجبازی های عاشقانه( پارت۱۳)
رسیدیم رفتیم داخل یک اتاق برای عوض کردن لباسامون لباسام رو با مایو عوض کردم و با جولیا رفتیم داخل اونجا مختلط بود رفتین توی صف یک بازی واستادیم یک سرسره بود که سه نفر سه نفر باید گروهی میرفتیم روی پله های واستاده بودم که چشمم به تهیونگ خورد باهم چشم تو چشم شدیم اون دقیقا وسیله روبه روییمون بود چش.امو ازش گرفتم و بهش اهمیت ندادم موقع گروه بندی رسید من و جولیا با یک پسر خیلی خوشتیپ افتادی، رفتیم سوار شدیم میخواستم گوشه تیوپ رو بگیرم که دستم خورد به دست اون پسره حسابی خجالت کشیدم بازی که تمام شد رفتم یه جا واستادم تا جولیا بره دسشویی و بیاد که دستی امد رو شونم برگشتم و با اون پسره مواجه شدم
* اوه سلام
جیمین . سلام من پارک جیمین هستم
* اوه خوشبختم منم جعون ا.ت هستم
جیمین . از آشنایی باهاتون خوشبختم من اون موقع بازی شما رو دیدم میتونیم باهم دوتا دوست معمولی بشیم
* بله حتما
جیمین . خب شمارتون رو بگید تا من بزنم داخل گوشیم
* گوشیتون همراهتونه
جیمین . بله یک لحظه باهاش کار داشتم برای همین آوردمش
گوشیشو داد و شمارمو زدم
بعد از دادن گوشی بهش متوجه نگاه های تهیونگ شدم
* چیزه من باید زود برم به شما هم پیشنهاد میکنم زود برین چون یه روانی اینجاست
جیمین . منظورتون همسرتون کیم تهیونگ هست
* بله شما ....
جیمین . من شما رو میشناسم خودمم رئیس یکی از شرکت های بزرگ کره هستم تازه خبر ازدواج شما همه جا هست
* بله حواسم نبود
جیمین. خب دیگه من میرم فعلا
* فعلا
بعد رفتن جیمین تهیونگ با خشم امد سمتم
& خوش گذشت شماره دادن
میخواستم حرفشو در بیارم
* اره خیلیم پسر خوبی بود خیلیم خوشگل و خوشتیپ بود
تهیونگ با خشم از اونجا رفت
دوساعت بعد
از پارک آبی آمدیم بیرون و جولیا منو رسوند خونه رفتم داخل اما تهیونگ نبود بعد عوض کردن لباسام روی مبل نشستم و فیلم نگاه کردم
یک ساعت بعد
دیگه فیلم تمام شده بود تلویزیون رو خاموش کردم که صدای در آمد
رسیدیم رفتیم داخل یک اتاق برای عوض کردن لباسامون لباسام رو با مایو عوض کردم و با جولیا رفتیم داخل اونجا مختلط بود رفتین توی صف یک بازی واستادیم یک سرسره بود که سه نفر سه نفر باید گروهی میرفتیم روی پله های واستاده بودم که چشمم به تهیونگ خورد باهم چشم تو چشم شدیم اون دقیقا وسیله روبه روییمون بود چش.امو ازش گرفتم و بهش اهمیت ندادم موقع گروه بندی رسید من و جولیا با یک پسر خیلی خوشتیپ افتادی، رفتیم سوار شدیم میخواستم گوشه تیوپ رو بگیرم که دستم خورد به دست اون پسره حسابی خجالت کشیدم بازی که تمام شد رفتم یه جا واستادم تا جولیا بره دسشویی و بیاد که دستی امد رو شونم برگشتم و با اون پسره مواجه شدم
* اوه سلام
جیمین . سلام من پارک جیمین هستم
* اوه خوشبختم منم جعون ا.ت هستم
جیمین . از آشنایی باهاتون خوشبختم من اون موقع بازی شما رو دیدم میتونیم باهم دوتا دوست معمولی بشیم
* بله حتما
جیمین . خب شمارتون رو بگید تا من بزنم داخل گوشیم
* گوشیتون همراهتونه
جیمین . بله یک لحظه باهاش کار داشتم برای همین آوردمش
گوشیشو داد و شمارمو زدم
بعد از دادن گوشی بهش متوجه نگاه های تهیونگ شدم
* چیزه من باید زود برم به شما هم پیشنهاد میکنم زود برین چون یه روانی اینجاست
جیمین . منظورتون همسرتون کیم تهیونگ هست
* بله شما ....
جیمین . من شما رو میشناسم خودمم رئیس یکی از شرکت های بزرگ کره هستم تازه خبر ازدواج شما همه جا هست
* بله حواسم نبود
جیمین. خب دیگه من میرم فعلا
* فعلا
بعد رفتن جیمین تهیونگ با خشم امد سمتم
& خوش گذشت شماره دادن
میخواستم حرفشو در بیارم
* اره خیلیم پسر خوبی بود خیلیم خوشگل و خوشتیپ بود
تهیونگ با خشم از اونجا رفت
دوساعت بعد
از پارک آبی آمدیم بیرون و جولیا منو رسوند خونه رفتم داخل اما تهیونگ نبود بعد عوض کردن لباسام روی مبل نشستم و فیلم نگاه کردم
یک ساعت بعد
دیگه فیلم تمام شده بود تلویزیون رو خاموش کردم که صدای در آمد
۷۶.۷k
۱۷ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.