I will see you in my next life توی زندگی بعدیم میبینمت
پارت ۲ اسلاید اول سوآ سرکار
اسلاید دوم جین سرکار
.
.
جین ویو:چن روزیه اومدم واسه قرارداد آمریکا.نمیدونم چرا احساس میکنم بدون حضور سوآ اینجا جو ش خیلی اوکی نیس.به هرحال امروز بر میگردم کره...آه حس میکنم به سوآ وابسته شدم نمیدونم وقتی برگشتم باید بفهمم چم شده.
چن ساعت بعد...
فرودگاه سئول: جین به سئول رسید سوار ماشین شد و جلوی در شرکت پیاده شد. توی شرکت همه برای ادای احترام تا کمر خم شده بودن . به نظرش خیلی عجیب نبود که اینطور رفتار کنن. همه برای اینکه ترفیع بگیرن باید با جین خوب رفتار میکردن.سوار آسانسور شد . به طبقه دهم رسید.با آرامش تمام و قدم های استوار به سمت اتاقش حرکت میکرد.وارد اتاقش شد.بوی قهوه ای که سوآ مثل همیشه براش دم کرده بود کل اتاق و به آغوش گرفته بود.پرده های اتاقش بسته بود برای همین اتاق تاریک بود.سمت پرده ها رفت و همرو بالا کشید.اومم حالا بهتر شد.سر میزش برگشت و پشت میزش نشست.مدارکی که سوآ براش آماده کرده بود رو برسی میکرد.دقیق و درست بود مثل همیشه هردوتای اونا تو کارشون دقیق وباحوصله بودن.جین:همش کامله کارت درست بود.سوآ:ممنون رئیس جین:با نبودت دست و پام وکاملا گم کرده بودم ازاین به بعد باید تو همه جلسات هرجایی که باشه حضور داشته باشی سوآ:بله رئیس جین:راستی سوابق حسابدار جدید شرکت و چک کن و مطمعن شو هیچ مشکلی تو شرکت قبلیش باهاش نداشته باشن سوآ:رئیس قبلا چک کردم.تا جایی که میشد اطلاعات بدست آوردم توی سوابقش مشکلی نبوده جز اینکه یه دلیل کلاه برداری از شرکت قبلیش تو زندان بوده که بعد تشکیل چن تا دادگاه متوجه شدن براش پاپوش دوخته بودن.و اینکه وکیل حسبدارمون آقای چوی بوده.من اقای چوی رو کاملا خوب میشناسم اگر بخواید میتونم برای اطمینان کامل شماهم که بوده باشه با آقای چوی در این مورد صحبت کنم.جین:پس حلو تر از من به فکرش بودی.باشه مشکلی نیس یه حلسه با آقای چوی توی شرکت بذار و همه اطلاعات شو دربیار سوآ:بله رئیس
داشت از اتاق خارج میشد...اما با صدای کیم برگشت.
سوآ:بله رئیس؟ جین:خوب راستش یه مسئله ی دیگه هس...راستش...هیچی بی خیال....امروز چن تا جلسه دارم؟(خو پسرم میگفتی دیه...جین:همین اولش بهش اعتراف کنم؟ بذاریکم خاننده ها فیشار بوقولن🙂الحق که بچه خودمی)
سوآ:خب شما امروز یه جلسه با رئیس شعبه چین دارید و با گروه شعب.....جلسه دارید.و اینکه دلیل کم بودن برنامه هاتون داشتن قرار های از پیش تایین شدن.جین:چییییی؟ منظورت چیه کی همچین کاری کرده؟ *متعجب😳این شکلی*سوآ:پدرتون بهم گفتن برنامه هاتون رو تغیر بدم.معذرت میخوام ولی تهدیدم کردن که اگه سر این قرار ها نرید منو اخراج میکنن بازم متاسفم.جین:آه خدایا دارم دیوونه میشم...برنامه هارو درست کن فردا باید فشرده تر عمل کنم.
اسلاید دوم جین سرکار
.
.
جین ویو:چن روزیه اومدم واسه قرارداد آمریکا.نمیدونم چرا احساس میکنم بدون حضور سوآ اینجا جو ش خیلی اوکی نیس.به هرحال امروز بر میگردم کره...آه حس میکنم به سوآ وابسته شدم نمیدونم وقتی برگشتم باید بفهمم چم شده.
چن ساعت بعد...
فرودگاه سئول: جین به سئول رسید سوار ماشین شد و جلوی در شرکت پیاده شد. توی شرکت همه برای ادای احترام تا کمر خم شده بودن . به نظرش خیلی عجیب نبود که اینطور رفتار کنن. همه برای اینکه ترفیع بگیرن باید با جین خوب رفتار میکردن.سوار آسانسور شد . به طبقه دهم رسید.با آرامش تمام و قدم های استوار به سمت اتاقش حرکت میکرد.وارد اتاقش شد.بوی قهوه ای که سوآ مثل همیشه براش دم کرده بود کل اتاق و به آغوش گرفته بود.پرده های اتاقش بسته بود برای همین اتاق تاریک بود.سمت پرده ها رفت و همرو بالا کشید.اومم حالا بهتر شد.سر میزش برگشت و پشت میزش نشست.مدارکی که سوآ براش آماده کرده بود رو برسی میکرد.دقیق و درست بود مثل همیشه هردوتای اونا تو کارشون دقیق وباحوصله بودن.جین:همش کامله کارت درست بود.سوآ:ممنون رئیس جین:با نبودت دست و پام وکاملا گم کرده بودم ازاین به بعد باید تو همه جلسات هرجایی که باشه حضور داشته باشی سوآ:بله رئیس جین:راستی سوابق حسابدار جدید شرکت و چک کن و مطمعن شو هیچ مشکلی تو شرکت قبلیش باهاش نداشته باشن سوآ:رئیس قبلا چک کردم.تا جایی که میشد اطلاعات بدست آوردم توی سوابقش مشکلی نبوده جز اینکه یه دلیل کلاه برداری از شرکت قبلیش تو زندان بوده که بعد تشکیل چن تا دادگاه متوجه شدن براش پاپوش دوخته بودن.و اینکه وکیل حسبدارمون آقای چوی بوده.من اقای چوی رو کاملا خوب میشناسم اگر بخواید میتونم برای اطمینان کامل شماهم که بوده باشه با آقای چوی در این مورد صحبت کنم.جین:پس حلو تر از من به فکرش بودی.باشه مشکلی نیس یه حلسه با آقای چوی توی شرکت بذار و همه اطلاعات شو دربیار سوآ:بله رئیس
داشت از اتاق خارج میشد...اما با صدای کیم برگشت.
سوآ:بله رئیس؟ جین:خوب راستش یه مسئله ی دیگه هس...راستش...هیچی بی خیال....امروز چن تا جلسه دارم؟(خو پسرم میگفتی دیه...جین:همین اولش بهش اعتراف کنم؟ بذاریکم خاننده ها فیشار بوقولن🙂الحق که بچه خودمی)
سوآ:خب شما امروز یه جلسه با رئیس شعبه چین دارید و با گروه شعب.....جلسه دارید.و اینکه دلیل کم بودن برنامه هاتون داشتن قرار های از پیش تایین شدن.جین:چییییی؟ منظورت چیه کی همچین کاری کرده؟ *متعجب😳این شکلی*سوآ:پدرتون بهم گفتن برنامه هاتون رو تغیر بدم.معذرت میخوام ولی تهدیدم کردن که اگه سر این قرار ها نرید منو اخراج میکنن بازم متاسفم.جین:آه خدایا دارم دیوونه میشم...برنامه هارو درست کن فردا باید فشرده تر عمل کنم.
۵.۱k
۱۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.