part
part:⁶²
_________________________________
(۱هفته بعد)
یونا " وسایلمو برای سفر جمع کردم و از اونجایی که یه قاتلم جونگکوک یه پاسپورت با به اسم دیگه جور کزده.... با جونگکوک رفتیم فرودگاه سوار هواپیما شدیم و بعد دو سه ساعت رسیدیم کره و با جونگکوک رفتین به هتل اتاق گرفتیم و رفتیم داخل اتاق
جونگکوک: خب ادرس تهیونگ رو میدونی
یونا: آره آدرس عمارت رو بلدم خداکنه از اون جا نرفته باشن
جونگکوک: باشه ؛ پس فردا میریم عمارت
یونا: نقشه چیه؟
جونگکوک: حالا میفهمی
(فردا)
یونا" با توری تپ صورتم بیدار شدم به ساعت نگاهی انداختم دیدم ساعت ۱۲ ظهره
یونا: جونگکوک بیدار شو
جونگکوک: چیه
یونا: ساعت ۱۳ عه پاشو باید بریم عمارت
جونگکوک: چقد خوابیدم
جونگکوک و یونا پاشدن لباس پوشیدن و رفتن سمت عمارت بعد چندمین رسیدن پیاده شدن و رفتن سمت در عمارت
جونگکوک: مطمئنی اینجاس
یونا: آره
جونگکوک: فک نکنم اینجا باشه رو در پره خاکه انگار خیلی وقته کسی رفتو آمد نکرده
در یهو باز سد و خدمتکار اومد جلو در
خدمتکار: چی میخوایین
یونا: کیم هانول هستش؟
خدمتکار: خیلی وقته از این جا رفتن
یونا: کجا رفتن
خدمتکار: همشون رفتم یه خونه حدا گرفتن منم داشتم وسایلمو جمع میکردم امروز اینجا بفروش میرسه
یونا: کیم تهیونگ چی؟ آدرسشو داری؟
خدمتکار: اونم رفته آدرسشو دارم تو چیکارشی؟
یونا: عه عه بکی از فامیلاشونم
خدمتکار: چه فامیلی هستی که در ندیدمت
یونا: خب من ... تو یه کشور دیگه زندگی میکردم تازه برگشتم اومدم بهشون سر بزنم
خدمتکار: نمیتونم آدرسشو بدم
_______________________^_^___________
ادامه دارد...🧸
_____________________________________
ببخشید دیر شد گوشیم خراب شده بود تعمیرگاه بود هنوزم کامل درست نشده ولی امروز ۲ تا پارت دیگه آپ میکنم🫐🎀
_________________________________
(۱هفته بعد)
یونا " وسایلمو برای سفر جمع کردم و از اونجایی که یه قاتلم جونگکوک یه پاسپورت با به اسم دیگه جور کزده.... با جونگکوک رفتیم فرودگاه سوار هواپیما شدیم و بعد دو سه ساعت رسیدیم کره و با جونگکوک رفتین به هتل اتاق گرفتیم و رفتیم داخل اتاق
جونگکوک: خب ادرس تهیونگ رو میدونی
یونا: آره آدرس عمارت رو بلدم خداکنه از اون جا نرفته باشن
جونگکوک: باشه ؛ پس فردا میریم عمارت
یونا: نقشه چیه؟
جونگکوک: حالا میفهمی
(فردا)
یونا" با توری تپ صورتم بیدار شدم به ساعت نگاهی انداختم دیدم ساعت ۱۲ ظهره
یونا: جونگکوک بیدار شو
جونگکوک: چیه
یونا: ساعت ۱۳ عه پاشو باید بریم عمارت
جونگکوک: چقد خوابیدم
جونگکوک و یونا پاشدن لباس پوشیدن و رفتن سمت عمارت بعد چندمین رسیدن پیاده شدن و رفتن سمت در عمارت
جونگکوک: مطمئنی اینجاس
یونا: آره
جونگکوک: فک نکنم اینجا باشه رو در پره خاکه انگار خیلی وقته کسی رفتو آمد نکرده
در یهو باز سد و خدمتکار اومد جلو در
خدمتکار: چی میخوایین
یونا: کیم هانول هستش؟
خدمتکار: خیلی وقته از این جا رفتن
یونا: کجا رفتن
خدمتکار: همشون رفتم یه خونه حدا گرفتن منم داشتم وسایلمو جمع میکردم امروز اینجا بفروش میرسه
یونا: کیم تهیونگ چی؟ آدرسشو داری؟
خدمتکار: اونم رفته آدرسشو دارم تو چیکارشی؟
یونا: عه عه بکی از فامیلاشونم
خدمتکار: چه فامیلی هستی که در ندیدمت
یونا: خب من ... تو یه کشور دیگه زندگی میکردم تازه برگشتم اومدم بهشون سر بزنم
خدمتکار: نمیتونم آدرسشو بدم
_______________________^_^___________
ادامه دارد...🧸
_____________________________________
ببخشید دیر شد گوشیم خراب شده بود تعمیرگاه بود هنوزم کامل درست نشده ولی امروز ۲ تا پارت دیگه آپ میکنم🫐🎀
- ۵.۴k
- ۲۸ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط