یه روز شاید چمدونم و برداشتم و رفتم، میدونی باید خیلی دوس
یه روز شاید چمدونم و برداشتم و رفتم، میدونی باید خیلی دوستت داشته باشن که برات جشن خدافظی بگیرن، باید خیلی برای آدما مهم باشی که همه با اشک بیان برای بدرقه و یکی آب بپاشه پشت سرت، شاید یه نامه گذاشتم و نوشتم قرار نیست دیگه برگردم، بگم تموم شدم این مدت، تمومم کردید، بنویسم از روزایی که آدما نیاز دارن یه حامی داشته باشن، میدونی آدم خیلی تنهاست وقتی یک نفرم نیست که بگه هرچی شد من پشتتم، نه صرفا ازین سانتی مانتالا ها نه واقعا پشتت باشن، بنویسم اون آدم و تو خاکی متعلق بهم بود و ریشه کنم کردید، خاک کردم. و یه آدم جدید و تنها رو برداشتم و بردم، میدونی غربت غربته، همه جا غربته، جایی که نفهمنت غربته، وقتی مطلقا هیچکس و نداشته باشی غربته.
گاهی وقتا آدما هم غربتن.
محی
گاهی وقتا آدما هم غربتن.
محی
۲۹.۴k
۱۶ شهریور ۱۴۰۲