پارت سه
پارت سه
جیمین ویو
وقتی بابام و مامانم این طوری گفتم سریع فرار کردم رفتم همینجوری که راه میرفتم یهو بارون اومد من عاشق بارون بودم همینجوری داشتم زیر بارون قدم میزدم که یهو یکی دستمو گرفت برگشتم همون پسره بود
ج ن : برو گمشو من با تو هیجا نمیام
ی ی : باید بیای
بعد یونگی جیمین رو براید بغل کرد و برد جیمین توی راه همش تقلا میکرد (درست نوشتم) ولی یونگی بهش اهمیت نمیداد
و راه خودش رو میرفت
پرش زمانی به ۱ ماه بعد
جیمین ویو :
توی این یه ماه که پیش این عوضی بودم
بهم خیلی بد گذشت بهم ت. ج . ا .و . ز (ببخشد از همگی این یه فیک واقعی نیست و واقعا ببخشید)
یونگی ویو
از وقتی جیمین و خریدم باهم میریم مدرسه و میام و از اینکه دوستش بهش نزدیک میشه بدم میاد من واقعا دوسش دارم نمیدونم چرا اون از من بدش میاد
(نکته : یونگی خون آشام هست)
جیمین ویو
وقتی بابام و مامانم این طوری گفتم سریع فرار کردم رفتم همینجوری که راه میرفتم یهو بارون اومد من عاشق بارون بودم همینجوری داشتم زیر بارون قدم میزدم که یهو یکی دستمو گرفت برگشتم همون پسره بود
ج ن : برو گمشو من با تو هیجا نمیام
ی ی : باید بیای
بعد یونگی جیمین رو براید بغل کرد و برد جیمین توی راه همش تقلا میکرد (درست نوشتم) ولی یونگی بهش اهمیت نمیداد
و راه خودش رو میرفت
پرش زمانی به ۱ ماه بعد
جیمین ویو :
توی این یه ماه که پیش این عوضی بودم
بهم خیلی بد گذشت بهم ت. ج . ا .و . ز (ببخشد از همگی این یه فیک واقعی نیست و واقعا ببخشید)
یونگی ویو
از وقتی جیمین و خریدم باهم میریم مدرسه و میام و از اینکه دوستش بهش نزدیک میشه بدم میاد من واقعا دوسش دارم نمیدونم چرا اون از من بدش میاد
(نکته : یونگی خون آشام هست)
۹.۹k
۰۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.