مافیا عاشق
#مافیا_عاشق
پارت 3🍷
(فلش بک به زمانه فردا)
ویو تهیونگ
بیدار شدم ساعت 10 و نیم بود و رفتم پایین و دیدم کوک در حاله چیندن میزه بهش صبح بخیری گفت که کوک هم جوابشو داد
_صبح بخیر
&صبح بخیر
(نشستن سر میز)
_کوک میخوام یه چیز بهت بگم
&بگو چیزی شده
_برای اولین بار در جهان من عاشق شدم
&کیهههههههه؟؟؟(داد)
_اروم باش بابا همون دختره ات
&راس میگی یا شوخیه
_راسته بخدا
&داش منم عاشقه اون دختره یونا شدم
_من میخوام اینجوری کنیم بدزدیمشون و بیاریم اینجا و بهشون علاقمونو بگیم اگه دیدیم قبول نمیکنن از راه دوم وارد میشیم من نمیتونم این عروسک رو از دست بدم
&خب باشه ولی راه دوم چیه
_اینه که بهشون بگیم ۱ ماه بهت مهلت میدم عاشقم شی اگه نشدن تا اخره عمر پیشه خودمون نگهشون داریم
&ایده خوبه اوکی ولی کی بگیریمشون
_فردا
&اوکی
_منم امروز میام بار ساعت چند باید امروز بیان
&ساعت ۱۲
_اوکی پس من میرم باند بعد میام اونجا
&اوکی من میر اماده شم برم بار
_برو من به اجوما میگم اینا رو جمع کنه
&بای
_بای
ویو ات
امروز هم مثل بقیه ی روز ها بود و باید میرفتم بار ولی ساعت امروز تغییر کرد و ساعت ۱۲ باید برم
رفتم حموم و در اومدم ساعت ۱۱ و نیم بود گفتم دیر کردم رفتم به یونا گفتم یونا گفت
~زود تر بیدارم میکردی خنگول
+خب یادم رفت
~اوفف برو لباس بپوش منم الان میام
+باشه
اماده شدیم من یه لباس پوشیدم (عکسشو میدم) و ارایش کردم و با یونا از خونه بیرون رفتیم که یونا گفت
~جانگ میکشتمون
+نگران نباش من هستم
~باشه بریم رسیدیم
بار بویه الکل میداد مثل همیشه
رفتیم پیشه رئیس تا بهش بگم که دیر کردیم
وقتی در زدیم منو یونا یه نفر با صدای بم
جواب داد که اصلا شبیه صدای جانگ یا جئون نبود
_بیا تو
در و باز کردیم
#جیم_ا.ت
پارت 3🍷
(فلش بک به زمانه فردا)
ویو تهیونگ
بیدار شدم ساعت 10 و نیم بود و رفتم پایین و دیدم کوک در حاله چیندن میزه بهش صبح بخیری گفت که کوک هم جوابشو داد
_صبح بخیر
&صبح بخیر
(نشستن سر میز)
_کوک میخوام یه چیز بهت بگم
&بگو چیزی شده
_برای اولین بار در جهان من عاشق شدم
&کیهههههههه؟؟؟(داد)
_اروم باش بابا همون دختره ات
&راس میگی یا شوخیه
_راسته بخدا
&داش منم عاشقه اون دختره یونا شدم
_من میخوام اینجوری کنیم بدزدیمشون و بیاریم اینجا و بهشون علاقمونو بگیم اگه دیدیم قبول نمیکنن از راه دوم وارد میشیم من نمیتونم این عروسک رو از دست بدم
&خب باشه ولی راه دوم چیه
_اینه که بهشون بگیم ۱ ماه بهت مهلت میدم عاشقم شی اگه نشدن تا اخره عمر پیشه خودمون نگهشون داریم
&ایده خوبه اوکی ولی کی بگیریمشون
_فردا
&اوکی
_منم امروز میام بار ساعت چند باید امروز بیان
&ساعت ۱۲
_اوکی پس من میرم باند بعد میام اونجا
&اوکی من میر اماده شم برم بار
_برو من به اجوما میگم اینا رو جمع کنه
&بای
_بای
ویو ات
امروز هم مثل بقیه ی روز ها بود و باید میرفتم بار ولی ساعت امروز تغییر کرد و ساعت ۱۲ باید برم
رفتم حموم و در اومدم ساعت ۱۱ و نیم بود گفتم دیر کردم رفتم به یونا گفتم یونا گفت
~زود تر بیدارم میکردی خنگول
+خب یادم رفت
~اوفف برو لباس بپوش منم الان میام
+باشه
اماده شدیم من یه لباس پوشیدم (عکسشو میدم) و ارایش کردم و با یونا از خونه بیرون رفتیم که یونا گفت
~جانگ میکشتمون
+نگران نباش من هستم
~باشه بریم رسیدیم
بار بویه الکل میداد مثل همیشه
رفتیم پیشه رئیس تا بهش بگم که دیر کردیم
وقتی در زدیم منو یونا یه نفر با صدای بم
جواب داد که اصلا شبیه صدای جانگ یا جئون نبود
_بیا تو
در و باز کردیم
#جیم_ا.ت
۳.۴k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.