سید مجتبی یادگار جبهه را همیشه با خودش داشت. از سر کار که
سید مجتبی یادگار جبهه را همیشه با خودش داشت. از سر کار که بر می گشت، مسقیم می رفت داخل اتاقش. آن قدر از این پهلو به آن پهلو می شد تا دردش آرام بگیرد.
گاهی درد پهلو امانش را می برید. می رفتم کنارش، می خواستم پهلویش را بمالم تا آرام شود. می گفت: مادر! این در ارثیه مادرم زهراست. بگذار با همین درد به آرامش برسم.
#شهید_سید_مجتبی_علمدار #شهدا_و_حضرت_زهرا #خاطرات_عشق_شهدا_به_حضرت_زهرا
راوی: مادر شهید #کتاب_خط_عاشقی۲ (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار ۱۳۹۵، خاطره ۴۷٫ به نقل از کتاب بر خوشه خاطرات، ابراهیم رستمی، ص ۳۰.
✂ ️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍 http://www.boreshha.ir/
گاهی درد پهلو امانش را می برید. می رفتم کنارش، می خواستم پهلویش را بمالم تا آرام شود. می گفت: مادر! این در ارثیه مادرم زهراست. بگذار با همین درد به آرامش برسم.
#شهید_سید_مجتبی_علمدار #شهدا_و_حضرت_زهرا #خاطرات_عشق_شهدا_به_حضرت_زهرا
راوی: مادر شهید #کتاب_خط_عاشقی۲ (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار ۱۳۹۵، خاطره ۴۷٫ به نقل از کتاب بر خوشه خاطرات، ابراهیم رستمی، ص ۳۰.
✂ ️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍 http://www.boreshha.ir/
۱۹.۳k
۳۰ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.