و ی فیلم گزاشتم
و ی فیلم گزاشتم
میسو اومد تو بغلم و دراز
کشید منم به اجوما
گفتم برامون خوراکی بیاره
(یک ساعت بعد)
فیلم تموم شد
میسو:خیلییی خوب بوددد
ا.ت:(خنده)
ظرف چیپس رو گزاشتم رو
میز و با میسو رفتیم تو
آشپزخونه تا به اجوما کمک کنیم
میسو:اجومااا
اجوما:جانم عزیزم
میسو:میشه کمکت کنیم
اجوما:آخه خسته میشید
ا.ت:اجوماااااا
اجوما:باشه باشه ولی اگه خسته شدید برید بشینید
ا.ت و میسو:چشم
(ویو جین)
کارم تموم شد برای همین
رفتم پایین که دیدم ا.ت و میسو
دارن به اجوما کمک میکنن و میخندیدن
میسو:باباییی
جین:ای دختره قشنگم
میسو رو بغل کردم و بوسیدمش
جین:خسته نباشید
اجوما و ا.ت:ممنون
صدای فر بلند شد
اجوما:دخترم میشه کیک رو از تو فر بیاری بیرون
ا.ت:چشم
ا.ت به سمت فر رفت و کیک رو در اورد
ا.ت:شما بشینید من غذا رو میارم
جین:باشه
من میسو نشستیم که ا.ت
غذا و کیک رو آورد و نشست
(بعد از غذا)
ا.ت و میسو رفتن بازی کنن منم
نشسته بود که گوشیم زنگ
خورد جواب دادم
(مکالمه)
جین:الو
جیمین:به سلام عشقم
جین:خفه شو بگو چیکار داری
جیمین:بی عصاب کی بودی تو(خنده)
جین:خدااااا زرت رو بزن
جمین:خونه ای؟
جین:آره
جیمین:پس ی سر با هان میایم اونجا
جین:اوکی میبینم خدافظ
جیمین:خدافظ عشقم
جین:خفه شووووو
جبمین:یاع یاع یاع
(پایان مکالمه)
جیمین قط کرد منم به سمت پله ها رفتم و
از پله ها بالا رفتم و...
حمایت:]
میسو اومد تو بغلم و دراز
کشید منم به اجوما
گفتم برامون خوراکی بیاره
(یک ساعت بعد)
فیلم تموم شد
میسو:خیلییی خوب بوددد
ا.ت:(خنده)
ظرف چیپس رو گزاشتم رو
میز و با میسو رفتیم تو
آشپزخونه تا به اجوما کمک کنیم
میسو:اجومااا
اجوما:جانم عزیزم
میسو:میشه کمکت کنیم
اجوما:آخه خسته میشید
ا.ت:اجوماااااا
اجوما:باشه باشه ولی اگه خسته شدید برید بشینید
ا.ت و میسو:چشم
(ویو جین)
کارم تموم شد برای همین
رفتم پایین که دیدم ا.ت و میسو
دارن به اجوما کمک میکنن و میخندیدن
میسو:باباییی
جین:ای دختره قشنگم
میسو رو بغل کردم و بوسیدمش
جین:خسته نباشید
اجوما و ا.ت:ممنون
صدای فر بلند شد
اجوما:دخترم میشه کیک رو از تو فر بیاری بیرون
ا.ت:چشم
ا.ت به سمت فر رفت و کیک رو در اورد
ا.ت:شما بشینید من غذا رو میارم
جین:باشه
من میسو نشستیم که ا.ت
غذا و کیک رو آورد و نشست
(بعد از غذا)
ا.ت و میسو رفتن بازی کنن منم
نشسته بود که گوشیم زنگ
خورد جواب دادم
(مکالمه)
جین:الو
جیمین:به سلام عشقم
جین:خفه شو بگو چیکار داری
جیمین:بی عصاب کی بودی تو(خنده)
جین:خدااااا زرت رو بزن
جمین:خونه ای؟
جین:آره
جیمین:پس ی سر با هان میایم اونجا
جین:اوکی میبینم خدافظ
جیمین:خدافظ عشقم
جین:خفه شووووو
جبمین:یاع یاع یاع
(پایان مکالمه)
جیمین قط کرد منم به سمت پله ها رفتم و
از پله ها بالا رفتم و...
حمایت:]
۹.۳k
۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.