بارها دلم خواسته است

بارها دلم خواسته است
بروم به قهوه خانه روستایی دور
خیره شوم به جماعت
و ناگهان بپرسم از آنها:
برادران!
قبل از کشت تنباکو
پیش از کشف توتون
پدرانمان چه می کردند
با اندوه هایشان....
دیدگاه ها (۱)

لیلا که شدی... حرف مرا میفهمی...!مجنون تمام قصه ها نامردند...

می گفت عشق مثل یک بیماری میمونهکه تو هر آدمی یک جور بروز میک...

گاهی که خسته می شوماز تمامی روزهایی که انگار؛تمام تلاششان؛تن...

بهش گفتــــــــــــــم دوستتــــــــــــــــــــــــــــــدا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط