تو ...
تو ...
همانند خون در این رگهایم جریان داری
و چهارگوشه این قلب را صاحب اختیاری ...
که با دیدنت چنان تَپِشی میکند
تو همانی هستی که خنده ای از ته دل بر لبهایم میکارد و دل میبرد
آری ... تو همانی
که همچنان
یک جسم هستی
در وجود من ...
همانند خون در این رگهایم جریان داری
و چهارگوشه این قلب را صاحب اختیاری ...
که با دیدنت چنان تَپِشی میکند
تو همانی هستی که خنده ای از ته دل بر لبهایم میکارد و دل میبرد
آری ... تو همانی
که همچنان
یک جسم هستی
در وجود من ...
۳۴۹
۲۳ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.