از دروغ بد میاد..
_از دروغ بد میاد..
فلیکسم بم دروغ گف..
+فلیکس؟
_همون عوضی که وقتی میخواسن بم تجاوز کنن گف اون واسه منه...
جیمین صورتش ا عصبانست سرخ شد..
+کیا میخواسن تجاوز کنن؟
_یسری لاشی
+پیداشون میکنم..
_زندانن
شکایت کردم
+ت زندان میکشمون
_فلیکسم بکش
+ فلیکس؟ عضو استریکیدز؟
_اره.. بم گف هیچوقت ولم نمیکنه.. اما فق یه سال بام بود.. بخاطر بقیه ولم کرد.. متنفرم.. ازش متنفرم
+بخاطر اون خودکشی کردی؟
_اره
+هنو دوسش داری؟
_ارع.
+منو چ؟
_ا دستت ناراحتم
+چرا؟
_چون نجاتم دادی
+ت ضعیف نیسی.. خودکشی کردن کار ترسو هاس..
میخواسی وقتی خبر مردنت رسید ب اون بگه اونقدری دیوونم بود ک خدشو بخاطرم کش
_اما دیه چ دلیلی مونده برام؟
اون دلیلم بود بعد خانوادم که الانم اون رف
+من دلیلت میشم
_نمیخوام.. الان اینو میگی.. اما وقتی منو عاشق خودت کردی ولم میکنی..
+من مثل اون نیسم
_پسرا همشون یکین...
+من با همشون فرق دارم... من بت قدرت میدم و میبرمت اون بالا بالاها.. جوری که همه ی دنیا ترو بشناسع...
یهو چشمای درشتشو باز کردو گفت
_واقعنی؟
+بیدار بودی؟
_اوهوم؟
+ا کجا؟
_همون اولش؟
لحنشو سوالی کرد و لبخند شیطنت آمیزی زد
+حتی.....
_اره
سرشو اورد بالا و گونه ی جیمین رو بوسید
+واس چی بود این الان؟
_جایزت
+اما ت ک منو دوس نداری
_فق گفتم ازت ناراحتم
+ن گفتی فلیکسو دوس داری..
_اون نداره
+بیخیال نمیخوام واسه قطلش انگیزه پیدا کنم.. ا این بحث بیایم بیرون.
_خب درباره چ بحرفیم؟
+اینکه دوس داری مافیا شی و بیای ت باند من؟ ب عنوان دستیار شخصیم؟
_شوخیییی؟
+نو نو نو..
چشای ات قلب قلبی شد و دستاشو برد بالا و دور گردن جیمین(یاداوری کنم که جیمین رو ات خیمه زده) گره زد و کشیدش پایین ک سر جیمین رفت رو سینه ی ات.. جیمین نتونس تعادلشو حفظ کنه و رو ات فرود اومد.. ات اخش در نیومد..
جیمین ب طور کامل سرش بین سینه های ات بود
ات تازه ب خودش اومد و فهمید لباسش لختیه و سر جیمین روی سینه هاشه.. صورتش سرخ شد و با دستاش میخواست سر جیمینو ا لای سینه هاش دربیاره که جیمین نذاشت..
فلیکسم بم دروغ گف..
+فلیکس؟
_همون عوضی که وقتی میخواسن بم تجاوز کنن گف اون واسه منه...
جیمین صورتش ا عصبانست سرخ شد..
+کیا میخواسن تجاوز کنن؟
_یسری لاشی
+پیداشون میکنم..
_زندانن
شکایت کردم
+ت زندان میکشمون
_فلیکسم بکش
+ فلیکس؟ عضو استریکیدز؟
_اره.. بم گف هیچوقت ولم نمیکنه.. اما فق یه سال بام بود.. بخاطر بقیه ولم کرد.. متنفرم.. ازش متنفرم
+بخاطر اون خودکشی کردی؟
_اره
+هنو دوسش داری؟
_ارع.
+منو چ؟
_ا دستت ناراحتم
+چرا؟
_چون نجاتم دادی
+ت ضعیف نیسی.. خودکشی کردن کار ترسو هاس..
میخواسی وقتی خبر مردنت رسید ب اون بگه اونقدری دیوونم بود ک خدشو بخاطرم کش
_اما دیه چ دلیلی مونده برام؟
اون دلیلم بود بعد خانوادم که الانم اون رف
+من دلیلت میشم
_نمیخوام.. الان اینو میگی.. اما وقتی منو عاشق خودت کردی ولم میکنی..
+من مثل اون نیسم
_پسرا همشون یکین...
+من با همشون فرق دارم... من بت قدرت میدم و میبرمت اون بالا بالاها.. جوری که همه ی دنیا ترو بشناسع...
یهو چشمای درشتشو باز کردو گفت
_واقعنی؟
+بیدار بودی؟
_اوهوم؟
+ا کجا؟
_همون اولش؟
لحنشو سوالی کرد و لبخند شیطنت آمیزی زد
+حتی.....
_اره
سرشو اورد بالا و گونه ی جیمین رو بوسید
+واس چی بود این الان؟
_جایزت
+اما ت ک منو دوس نداری
_فق گفتم ازت ناراحتم
+ن گفتی فلیکسو دوس داری..
_اون نداره
+بیخیال نمیخوام واسه قطلش انگیزه پیدا کنم.. ا این بحث بیایم بیرون.
_خب درباره چ بحرفیم؟
+اینکه دوس داری مافیا شی و بیای ت باند من؟ ب عنوان دستیار شخصیم؟
_شوخیییی؟
+نو نو نو..
چشای ات قلب قلبی شد و دستاشو برد بالا و دور گردن جیمین(یاداوری کنم که جیمین رو ات خیمه زده) گره زد و کشیدش پایین ک سر جیمین رفت رو سینه ی ات.. جیمین نتونس تعادلشو حفظ کنه و رو ات فرود اومد.. ات اخش در نیومد..
جیمین ب طور کامل سرش بین سینه های ات بود
ات تازه ب خودش اومد و فهمید لباسش لختیه و سر جیمین روی سینه هاشه.. صورتش سرخ شد و با دستاش میخواست سر جیمینو ا لای سینه هاش دربیاره که جیمین نذاشت..
۸.۰k
۰۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.