Part

Part 4 ,
ویو ات
با حرفی که مینگو زد واقعا تو شک بودم اون بهم چی گفت دقیقا ؟ او..اوننن بهم گفت که باید از هم جدا بشیم و هرکدوم برا زنده موندنمون هرکاری بکنیم

ولی من که بچه بودم خدایا الان چیکار کنم

_ ات پاشو کم کم باید عادت کنیم شاید این آخرین دیدار من و تو باش

+ ( گریه ولی بدون صدا و فقط اشک) چ

_ آت درک کن باید بریم
+ ولی من چیکار کنم
_ برو فقط برو از اینجا پیش من دور شو
+ تو چی
_ منم میرم +
+ مینگو ولی.....
_ ولی ندارم ( عربده)
+ خدافظ
_ وایسا ابجی
برگشتم یه نیم نگاهی به مینگو کردم همزمان به بغل هم رفتیم
_ ات آت .... هق هق نباید از هم تا امید بشیم مطمئنم هر دو موفق میشیم دلم برات تنگ میشه ات
+ منم ( گریه فراوانتننن)
خدافظ
_ خدافظ مواظب خودت باش
+ هوم باش
ویو ادمین

خب اینکه بگم هر دو از یه راهی کشیدن رفتن مینگو معلوم نبود چیشد ولی ات کم کم راه رو پیدا کرد که برسه به جاده تا اینکهههه؟؟؟؟


بچه ها من درخواستی میخوام
😑😑😑😑😑