پایان با تام

پایان با تام
پنج سال بعد از تمام اون اتفاقات تصمیم گرفتم از دنیای جادویی و هاگوارتز فاصله بگیرم و در دنیای ماگل ها زندگی کنم
با آموزش موسیقی زندگیمو میگذرونم و تقریبا تمام چیزایی که اونروز پشت سر گذاشتم رو رها کردم به جز یه نفر تام ریدل
وقتی سالازار اسلایترین در حال مرگ بود به تام حمله کرده بود و تام بعد از اون موقع دیگه پیداش نشد
روز تعطیل بود هنرجو هام امروز نمیومدن اما من بازم خودمو با گیتار سرگرم کرده بودم ملودی و نت ها باعث میشد از دنیای فانی جدا بشم و حس در خانه بودن را داشته باشم
سگ گلدن طلایی رنگم در کنارم خزیده بود و با کنجکاوی من رو نگاه میکرد بعد از تمام شدن آهنگ زنگ خانه به صدا در اومد
در روز های تعطیل معمولا مهمون نداشتم مگر اینکه متیو یا خانواده ام چند ماه یک بار در تعطیلات بیان
خطاب به فردی که پشت در بود گفتم : اگه امکانش هست چند دقیقه صبر کنید
شلوارکم رو با شلوار جایگزین کردم و به سمت در رفتم و بازش کردم انتظار دیدن صاحبخانه یا هرکس دیگه ای رو به جز فردی که پشت در بود داشتم
با دیدنش بعد از پنج سال چشمام رو سریع باز و بسته کردم تا مطمئن بشم خودشه آخه همه میگفتن اون مرده
تام با لبخند گفت : میتونم بیام داخل
بی اختیار از در فاصله گرفتم و اجازه دادم بیاد داخل
تام گفت : هی مرده زنده نشده که فقط اومدم یه سری حرفای گفته نشده رو بهت بگم
بهش گفتم : چطور ممکنه تو زنده باشی
گفت : شایعات زیادن
کمی بعد با یاد آوری اون فاجعه با لحنی عصبی گفتم : با چه جراتی بعد از اینهمه سال اومدی و داری با من چشم تو چشم حرف میزنی توی عوضی باعث شدی از همه متنفر بشم
تمام اون خاطرات در ذهنم هجوم آورده بود و باعث میشد بی اختیار و از روی عصبانیت اشک هام سرازیر بشه
تام با لبخند و نگاهی که هیچ وقت ازش ندیده بودم بهم نگاه کرد و گفت : حق داری به خاطر اون فاجعه ازم انتقام بگیری میتونی بابت بازی دادن احساساتت ازم متنفر بشی ولی همونقدر که تو از من متنفری من در تمام این پنج سال فهمیدم برای اولین بار احساساتم نسبت به یه فرد خیلی بیشتره هربار به این فکر میکنم که چطور احساساتت رو به بازی گرفتم بیشتر از خودم متنفر میشم این دیوانگیه ولی اینبار به معنای واقعی کلام دوست دارم
با چشمای اشکیم بهش نگاه کردم و گفتم : واقعا خیلی پرویی بعد از اون همه اتفاق اومدی میگی من رو دوست داری ؟
گفت : لطفاً همین یک بار رو‌ بهم فرصت بده قول میدم همه چیز رو بهتر کنم
درسته بعد از اون روز تام تمام تلاشش رو کرد تا همه چیز رو درست کنه و تونست بوته‌ی رز خشک شده ی عشق رو در قلب من دوباره تازه کنه
پایان
خب دیگه اینم از پایان
چطور بود ؟
دیدگاه ها (۳)

آهنگ های روسی خیلی قشنگن قبول دارید ؟

وقتی با هم می‌رید ساحل دراکو مالفوی : به پیشنهاد تو خانه اتو...

خب بچه ها برای فیک بعدی دو تا ایده دارم اولیش در مورد دختر خ...

پایان با متیو هرماینی و جینی در کنار تخت بودن و جینی سرش رو...

پاشو دیگه چقدر میخوابی ، چشمامو باز کردم نشسته بود لب تخت ، ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط