وقتی با هم میرید ساحل
وقتی با هم میرید ساحل
دراکو مالفوی : به پیشنهاد تو خانه اتون نزدیک ساحل بود و چون دراکو از آب بدش میومد عمولا ساحل نمیرفتید و از بالکن دریا رو تماشا میکردید ولی امروز متفاوت بود به خاطر تولدت تصمیم گرفت جشنت رو کنار دریا برگزار کنه بعد از ظهر بود که اومد دنبالت و چشمات رو با دستاش گرفت و تا دریا بردت چشمات رو که باز کرد با یه میز تزئین شده سورپرایزت کرد (بگذریم که مثل یه جنتلمن برات ماشین مورد علاقه ات رو گرفته بود و بعد از جشن به خاطر تو باهات آب بازی کرد )
متیو ریدل :اولین سفر دو نفریتون بود و سعی داشتید با هم خاطره های قشنگی رقم بزنید به خاطر همین از صبح که بیدار شدید نزدیک ترین جا به هتلتون رو انتخاب کردید تا پیاده روی کنید با قرار گرفتن پاهای برهنه اتون روی شن های ساحل خس خوبی بهت دست داد کمی بعد متیو با لحن شیطنت آمیزی گفت :بیا تا اون قایقه مسابقه بدیم هرکس برنده شد میگه بقیه امروز رو چیکار کنیم با خنده گفتی : میبینیم آقای ریدل (بماند با اینکه متیو برد تو تصمیم گرفتی کجا میرید اما بهترین خاطرات رو از همون مسافرت داشتید )
تام :با اینکه هوا بارونی بود اما به خاطر اینکه تو دریای طوفانی رو دوست داشتی با هم اومده بودید دستاتو گرفته بود و با هم دریا و موج های دیوانه وار رو تماشا میکردید موهاتون به خاطر بارون خیس شده بود ولی اهمیت نمیدادید و از هوا و دیدن دریای طوفانی لذت میبرید کم کم موج ها بیشتر به سمت شما میومدند که تام دیگه نزاشت بیشتر از اون اونجا باشید (یک هفته کامل تام بیچاره مجبور شد پرستاریت رو بکنه به خاطر سرما خوردگیت)
خب بچه ها سه تا شخصیت بعدی رو هم در یک پست دیگه مینویسم
امیدوارم خوشتون اومده باشه
دراکو مالفوی : به پیشنهاد تو خانه اتون نزدیک ساحل بود و چون دراکو از آب بدش میومد عمولا ساحل نمیرفتید و از بالکن دریا رو تماشا میکردید ولی امروز متفاوت بود به خاطر تولدت تصمیم گرفت جشنت رو کنار دریا برگزار کنه بعد از ظهر بود که اومد دنبالت و چشمات رو با دستاش گرفت و تا دریا بردت چشمات رو که باز کرد با یه میز تزئین شده سورپرایزت کرد (بگذریم که مثل یه جنتلمن برات ماشین مورد علاقه ات رو گرفته بود و بعد از جشن به خاطر تو باهات آب بازی کرد )
متیو ریدل :اولین سفر دو نفریتون بود و سعی داشتید با هم خاطره های قشنگی رقم بزنید به خاطر همین از صبح که بیدار شدید نزدیک ترین جا به هتلتون رو انتخاب کردید تا پیاده روی کنید با قرار گرفتن پاهای برهنه اتون روی شن های ساحل خس خوبی بهت دست داد کمی بعد متیو با لحن شیطنت آمیزی گفت :بیا تا اون قایقه مسابقه بدیم هرکس برنده شد میگه بقیه امروز رو چیکار کنیم با خنده گفتی : میبینیم آقای ریدل (بماند با اینکه متیو برد تو تصمیم گرفتی کجا میرید اما بهترین خاطرات رو از همون مسافرت داشتید )
تام :با اینکه هوا بارونی بود اما به خاطر اینکه تو دریای طوفانی رو دوست داشتی با هم اومده بودید دستاتو گرفته بود و با هم دریا و موج های دیوانه وار رو تماشا میکردید موهاتون به خاطر بارون خیس شده بود ولی اهمیت نمیدادید و از هوا و دیدن دریای طوفانی لذت میبرید کم کم موج ها بیشتر به سمت شما میومدند که تام دیگه نزاشت بیشتر از اون اونجا باشید (یک هفته کامل تام بیچاره مجبور شد پرستاریت رو بکنه به خاطر سرما خوردگیت)
خب بچه ها سه تا شخصیت بعدی رو هم در یک پست دیگه مینویسم
امیدوارم خوشتون اومده باشه
- ۴.۳k
- ۲۷ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط