تکپارتی
# تکپارتی
کاپل ها : جیمین و ات
وقتی باهاش قهری و لقب کیوت که قول داده بود به جز تو به کسی نگه رو به دخترتون میگه
امروز به خاطر اینکه حواسم نبود پوشک لارا رو عوض کنم با جیمین دعوام میشه انتظار نداشتم سرم داد بزنه آخه دیشب کله خونه رو تمیز کرده بودم و خستم بود و تا ساعت ۳ بعد از ظهر خواب بودم
دعوا ات و جیمین 👇
جیمین: واقعا که به جای خوابیدن میتونستی لارا رو تمیز کنی ( با داد )
ات: ببخشید جیمینا خستم بود خودت که دیدی
جیمین : ات اون فقط یه پوشک بود چیکار کردی مگه که خسته شدی هان ؟
ات : کل خونه رو تمیز کرده بودم مگه ندیدی
جیمین: تمیز کردن خونه هم شده کار آره ؟
جیمین از خونه زد بیرون و لارا رو هم برد خونه مامان ات
ات: باورم نمیشه جیمین به خاطر یه پوشک عصبی شده . تصمیم گرفتم برم سمت خونه مامانم لارا هم اونجا بود .
مامان ات : سلام دخترم په یهو چتون شد شما که با هم خوب بودین
ات : نمیدونم مامان لارا کجاست ؟
مامان ات: تو خوابه گلم
ات آها باش مامان
رفتم پیش لارا خیلی ناز خوابیده بود آروم کنارش دراز کشیدم تا بیدار نشه ۱ ساعت فقط بهش خیره شده بودم که دیدم جیمین اومد تو اتاق
جیمین: ات میشه بری از اتاق بیرون میخوام لباسم رو عوض کنم
ات : باش
که از لای در نگاشون میکردم جیمین با لارا حرف میزد که دیدیم بهش گفت کیوت این کلمه ای بود که جیمین قول داده بود به کسی جز من نگه دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم مامانم همه چیز رو دید رفت تو اتاق لارا رو برداشت و رفت تو پذیرایی منم رفتم پیش جیمین
ات : آخه هقق چرا مگه من چیکار هققق کردم هقق دیگه دوسم نداری چرا هققق سرم داد زدی هقققق مگه قول ندادی فقط به من بگی کیوت هقققق من از صبح تا شب یا لباس میشورم یا هقق غذا درست میکنم یا تمیز کاری میکنم هقققق و همش مواظب لارا هستم هققق یعنی حق استراحت هقققق ندارم ، تو دیگه منو نمیخوای
که یهو ات میفته زمین ( ات بیماری قلبی داره و نباید گریه یا بغض کنه)
کاپل ها : جیمین و ات
وقتی باهاش قهری و لقب کیوت که قول داده بود به جز تو به کسی نگه رو به دخترتون میگه
امروز به خاطر اینکه حواسم نبود پوشک لارا رو عوض کنم با جیمین دعوام میشه انتظار نداشتم سرم داد بزنه آخه دیشب کله خونه رو تمیز کرده بودم و خستم بود و تا ساعت ۳ بعد از ظهر خواب بودم
دعوا ات و جیمین 👇
جیمین: واقعا که به جای خوابیدن میتونستی لارا رو تمیز کنی ( با داد )
ات: ببخشید جیمینا خستم بود خودت که دیدی
جیمین : ات اون فقط یه پوشک بود چیکار کردی مگه که خسته شدی هان ؟
ات : کل خونه رو تمیز کرده بودم مگه ندیدی
جیمین: تمیز کردن خونه هم شده کار آره ؟
جیمین از خونه زد بیرون و لارا رو هم برد خونه مامان ات
ات: باورم نمیشه جیمین به خاطر یه پوشک عصبی شده . تصمیم گرفتم برم سمت خونه مامانم لارا هم اونجا بود .
مامان ات : سلام دخترم په یهو چتون شد شما که با هم خوب بودین
ات : نمیدونم مامان لارا کجاست ؟
مامان ات: تو خوابه گلم
ات آها باش مامان
رفتم پیش لارا خیلی ناز خوابیده بود آروم کنارش دراز کشیدم تا بیدار نشه ۱ ساعت فقط بهش خیره شده بودم که دیدم جیمین اومد تو اتاق
جیمین: ات میشه بری از اتاق بیرون میخوام لباسم رو عوض کنم
ات : باش
که از لای در نگاشون میکردم جیمین با لارا حرف میزد که دیدیم بهش گفت کیوت این کلمه ای بود که جیمین قول داده بود به کسی جز من نگه دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم مامانم همه چیز رو دید رفت تو اتاق لارا رو برداشت و رفت تو پذیرایی منم رفتم پیش جیمین
ات : آخه هقق چرا مگه من چیکار هققق کردم هقق دیگه دوسم نداری چرا هققق سرم داد زدی هقققق مگه قول ندادی فقط به من بگی کیوت هقققق من از صبح تا شب یا لباس میشورم یا هقق غذا درست میکنم یا تمیز کاری میکنم هقققق و همش مواظب لارا هستم هققق یعنی حق استراحت هقققق ندارم ، تو دیگه منو نمیخوای
که یهو ات میفته زمین ( ات بیماری قلبی داره و نباید گریه یا بغض کنه)
۴.۵k
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.