fake kook
fake kook
part*17
ا.ت: تو که روز سرکار بودی نمیتونستم ببینمت حداقل بزار الان
کوک: کاری نکن همین الان بچه دارت کنما
ا.ت: خیلی وحشیی
کوک: شوخی کردم بیا بغلم عزیز دلم
ا.ت: کوکی
کوک: جانم
ا.ت:بدت نمیاد که لوس میشم
کوک: نه چرا بدم میاد من به اینا هم نمیگم لوس میگم ناز و کیوت
ا.ت: 😊خیلی دوست دارم
کوک: چرا داری بهم اعتراف میکنی
ا.ت: نمیدونم
کوک: میدونی اگه میخوای فردا باهام بیا
ا.ت: کجا
کوک: بیرون هم بریم دور بزنیم هم منم برم به کارم برسم
ا.ت: باشه شاید اومد
کوک: میبرمت شاید شاید نکن
ا.ت: 😂
کوک: چرا میخندی
ا.ت: نمیدونم
کوک: نمیخوای بخوابی
ا.ت: باشه
یک هفته بعد
یک هفته که باهم بودی روز به روز علاقم
بهش بیشتر میشد
تو خونه بودم اونم سرکار بود که بهم پیام داد
کوک: عشقم چطوره
ا.ت: خوبه کی برمیگردی
کوک:شاید شب
ات: باشه
کوک: حس میکنم ناراحتی
ا.ت: اره
کوک: چرا قربونت بشم
ا.ت: بخاطر اینکه نمیبینمت
کوک: وایسا میام خونه باهم حرف میزنیم
ا.ت: باشه
شب
کوک: عزیزم من اومدم کجایی
ا.ت: اینجام
کوک: ازت معلومه خیلی ناراحتیا
ا.ت: ولم کن
کوک: باز قهر کردی بیبی من کجا میری سرتو انداختی پایین داری میری
ا.ت:خسته شدم
کوک: از چی
ا.ت: نمیدونم کجا میری فقط شب پیشمی که اونم میخوابی صبح بلند میشی بازم میری سرکار
کوک: عزیزم گوش بده
ا.ت: نمیخوام گوش بدم خودم حوصله ندارم
کوک: چیشده عزیزم
ا.ت: قهرم
کوک: اگه قول بدم فردا باهم بریم بیرون اشتی میکنی نمیتونم ببینم باهام قهری
ا.ت: باشه چته
کوک: بیبی بیا چطوره امشب نخوابیم
ا.ت: پس چیکار کنیم
کوک: میخوام فقط نگات کنم توهم نگام کن که دیگه خودت منو بفرستی بیرون
ا.ت: من ازتو سیر نمیشم😭
کوک: داری گریه میکنی اخه چرا گفتم که فردا باهم میریم بیرون خوش میگذرونیم لطفا گریه نکن بخاطر کوکی
ا.ت: کوکی😭
کوک: جان کوکی
ا.ت: هیچی میخوام بخوابم
رفتم رو تخت روم اونطرف کرده و رفتم زیر پتو
از دید کوک
از پشت بغلش کردم
ا.ت: ولم کن
کوک: نمیخوام
محکم بغلش کردم تو بغل خودم نگهش داشتم
گفتم شاید فردا نباشم بخاطر همین چند تا گذاشتم
part*17
ا.ت: تو که روز سرکار بودی نمیتونستم ببینمت حداقل بزار الان
کوک: کاری نکن همین الان بچه دارت کنما
ا.ت: خیلی وحشیی
کوک: شوخی کردم بیا بغلم عزیز دلم
ا.ت: کوکی
کوک: جانم
ا.ت:بدت نمیاد که لوس میشم
کوک: نه چرا بدم میاد من به اینا هم نمیگم لوس میگم ناز و کیوت
ا.ت: 😊خیلی دوست دارم
کوک: چرا داری بهم اعتراف میکنی
ا.ت: نمیدونم
کوک: میدونی اگه میخوای فردا باهام بیا
ا.ت: کجا
کوک: بیرون هم بریم دور بزنیم هم منم برم به کارم برسم
ا.ت: باشه شاید اومد
کوک: میبرمت شاید شاید نکن
ا.ت: 😂
کوک: چرا میخندی
ا.ت: نمیدونم
کوک: نمیخوای بخوابی
ا.ت: باشه
یک هفته بعد
یک هفته که باهم بودی روز به روز علاقم
بهش بیشتر میشد
تو خونه بودم اونم سرکار بود که بهم پیام داد
کوک: عشقم چطوره
ا.ت: خوبه کی برمیگردی
کوک:شاید شب
ات: باشه
کوک: حس میکنم ناراحتی
ا.ت: اره
کوک: چرا قربونت بشم
ا.ت: بخاطر اینکه نمیبینمت
کوک: وایسا میام خونه باهم حرف میزنیم
ا.ت: باشه
شب
کوک: عزیزم من اومدم کجایی
ا.ت: اینجام
کوک: ازت معلومه خیلی ناراحتیا
ا.ت: ولم کن
کوک: باز قهر کردی بیبی من کجا میری سرتو انداختی پایین داری میری
ا.ت:خسته شدم
کوک: از چی
ا.ت: نمیدونم کجا میری فقط شب پیشمی که اونم میخوابی صبح بلند میشی بازم میری سرکار
کوک: عزیزم گوش بده
ا.ت: نمیخوام گوش بدم خودم حوصله ندارم
کوک: چیشده عزیزم
ا.ت: قهرم
کوک: اگه قول بدم فردا باهم بریم بیرون اشتی میکنی نمیتونم ببینم باهام قهری
ا.ت: باشه چته
کوک: بیبی بیا چطوره امشب نخوابیم
ا.ت: پس چیکار کنیم
کوک: میخوام فقط نگات کنم توهم نگام کن که دیگه خودت منو بفرستی بیرون
ا.ت: من ازتو سیر نمیشم😭
کوک: داری گریه میکنی اخه چرا گفتم که فردا باهم میریم بیرون خوش میگذرونیم لطفا گریه نکن بخاطر کوکی
ا.ت: کوکی😭
کوک: جان کوکی
ا.ت: هیچی میخوام بخوابم
رفتم رو تخت روم اونطرف کرده و رفتم زیر پتو
از دید کوک
از پشت بغلش کردم
ا.ت: ولم کن
کوک: نمیخوام
محکم بغلش کردم تو بغل خودم نگهش داشتم
گفتم شاید فردا نباشم بخاطر همین چند تا گذاشتم
۱۲.۱k
۰۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.