بنفش من
بنفش من
Part21
+به چشمای تهیونگ نگاه کردم اشک از گوشه ی چشمش پایین میومد نگاهی به عموی عوضیش انداختم و گفتم: تنها کسی که اینجا نحسی میاری توعه اگه گم شی بیرون شاید نحسیت از بین بره
و به تهیونگ نگاه کردم وبله رو گفتم و دستمو سمتش دراز کردم
_ممنونم ات... حلقه رو دستش کردم و بوسیدمش که همه تشویق کردن
و بلاخره محمونی تموم شد به ات نگاه کردم و براید استایل بغلش کردم
+چیکار میکنی تهیونگگگ
_قراره کاملن مال من شی
+من که مال تو عم
_از همه نظر نه
+هییی نهههه بردتم تو اتاق منو پرت کرد رو تخت و کراواتش رو شل کرد و روم خیمه زد...
_تو مال منی بیب(خمار)
+وشروع کرد به بوسیدن
(رمضونه خاهر برو توبه کن)
+صبح با دل درد شدیدی، بیدار شدم اخخخ تهیونگ
_چی شدهه؟
+دلم درد میکنه
_دلشو ماساژ دادم و کیسه اب گرم براش اوردم
بیا این مسکن زو بخور زود خوب شی و سرشو نوازش کردم تا خوابش ببره و خوابش برد....
ات دلم میخاست پیشت بمونم ولی کار دارم بوس.... امروز یه ماموریت مهم داشتم و باید زود انجامش میدادم....
چند ساعت بعد
_بلاخره این لعنتی تموم شد ماشینو روشن کردم و رفتم به عمارت وارد شدم و در اتاق رو باز کردم و با چیزی که دیدم شوکه شدم...
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
Part21
+به چشمای تهیونگ نگاه کردم اشک از گوشه ی چشمش پایین میومد نگاهی به عموی عوضیش انداختم و گفتم: تنها کسی که اینجا نحسی میاری توعه اگه گم شی بیرون شاید نحسیت از بین بره
و به تهیونگ نگاه کردم وبله رو گفتم و دستمو سمتش دراز کردم
_ممنونم ات... حلقه رو دستش کردم و بوسیدمش که همه تشویق کردن
و بلاخره محمونی تموم شد به ات نگاه کردم و براید استایل بغلش کردم
+چیکار میکنی تهیونگگگ
_قراره کاملن مال من شی
+من که مال تو عم
_از همه نظر نه
+هییی نهههه بردتم تو اتاق منو پرت کرد رو تخت و کراواتش رو شل کرد و روم خیمه زد...
_تو مال منی بیب(خمار)
+وشروع کرد به بوسیدن
(رمضونه خاهر برو توبه کن)
+صبح با دل درد شدیدی، بیدار شدم اخخخ تهیونگ
_چی شدهه؟
+دلم درد میکنه
_دلشو ماساژ دادم و کیسه اب گرم براش اوردم
بیا این مسکن زو بخور زود خوب شی و سرشو نوازش کردم تا خوابش ببره و خوابش برد....
ات دلم میخاست پیشت بمونم ولی کار دارم بوس.... امروز یه ماموریت مهم داشتم و باید زود انجامش میدادم....
چند ساعت بعد
_بلاخره این لعنتی تموم شد ماشینو روشن کردم و رفتم به عمارت وارد شدم و در اتاق رو باز کردم و با چیزی که دیدم شوکه شدم...
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
- ۷.۷k
- ۰۶ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط