ساز این دنیا به گوشم هیچ آهنگین نبود

ساز این دنیا به گوشم هیچ آهنگین نبود
عشق شهدی که به کامم ذره ای شیرین نبود

شاید از اول حنای عشق من رنگی نداشت
یا نه، خون من شبیه دیگران رنگین نبود!

باختن این روزها در من هیاهو می کند
سربلند عشق اگر بودم سرم پایین نبود

مجرمم چون "دوستت دارم" درونم حبس ماند
هیچ جرمی قدر این نا گفته ام سنگین نبود

عاشقی را از خودم هم گاه پنهان می کنم
باخودم روراست بودم روزگارم این نبود

آشنا جان نیستی باخویش هم بیگانه ام
ناشناسی جایم امشب در دل آیینه بود
دیدگاه ها (۱)

ز نادرستی اهل زمان شکسته شدیمز بس‌که داد زدیم "آی دزد" خسته ...

تنم خسته ، دلم تشنه ، دگر ساقی نمیخواهمز پا افتاده ام اما ، ...

یارِ من خوشبو شدی ، بوی زلیخا می دهییک اشاره سوی من باچشمِ ش...

پا بـه پایت عاشقانـه این همه راه آمدمغافل اما همچو یوسف بر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط