فیکشن متاهل پارت۱۳
مکالمه جنی و ا/ت:
÷ببین تروخدا دوهفته ولت کردم رفتی دوست پسر پیدا کردی
+هنوز هیچی معلوم نیست رابطهمون جدی نیست ولی اون خیلی راجب حسش به من جدیه
÷عشق در نگاه اول...ولی خدایی عین قرص ماه میمونه دو دستی بچسبش
+تا ببینم چی میشه
+راستی جیمین نمیدونه برگشتم بیا سوپرایزش کنیم
÷باشه به یه بهونه میکشونمش تو کافه ای چیزی بعد تو بیا بالا سرش
طبق نقشه جنی پیش رفتیم و داشتم از دور بهشون نگاه میکردم که داشتن ناهار میخوردن و حرف میزدن منتظر یه فرصت بودم تا به عنوان گارسون برم پیششون
÷هوووففف دلم برای نونا تنگ شده پس کی میخواد بیاد
_گفت که دوهفته بیشتر کاراش طول نمیکشه نمیدونم چرا خبری ازش نیست
÷اینم شانس مایه، کاش یهو اینجا ظاهر شه
_کاش..(زیر لب و آروم)
جیمین نوشابه رژیمی سفارش داد فرصتو غنیمت شمردم و نوشابه رو از گارسون گرفتم رفتم بالا سرش
+شما نوشابه رژیمی سفارش داده بودید قربان؟
_بله....ا/ت؟!!
از جاش بلند شد و با شدت منو به آغوش کشید
+هی آروم
_کی برگشتی؟
+دو روزی میشه
÷(لعنتیِ سرسخت اصلا بروز نمیداد دلتنگشه ببین چجوری با تمام وجودش عطرشو نفس میکشه..صب کن ببینم...یجای کار میلنگه...چرا اینجوری بغلش کرده و داره ریه هاشو از عطر نونا پر میکنه؟ انگار معشوقش از سفر..برگشته!!)
جنی گلوشو صاف کرد
÷بسه دیگه ملت دارن به ما نگاه میکنن
بالاخره جیمین دل کند و نشستیم دور میز و حرف زدیم
÷راستی نونا از دوست پسرت نگفتی
جیمین داشت نوشیدنی میخورد که پرید تو گلوش
_دوست پسر؟؟!!
+جنی بزرگش نکن منکه گفتم دوست پسرم نیست
_قضیه چیه؟!
+من تو هواپیما با خلبان آشنا شدم و تو ایران چندباری باهم رفتیم بیرون و آشنا شدیم، اسمش متیو رینر و دورگه ایرانی_آمریکایی هست
_الان کجاست
+برای اینکه به من نزدیک باشه اومد اینجا و نزدیک خونه من یه خونه اجاره کرد
_(تک خنده)مثل اینکه عاشقت شده
+انگاری..
تو تختم بودم و اتفاقات امروز فکرد میکردم، دروغ چرا؟ از واکنش جیمین نسبت به متیو خوشم اومد مثل اینکه حسودیش شد، تمام مدت دمق بود و غرغر میکرد و قرار شد جیمین و متیو باهم آشنا شن.
ادامه دارد...
لایک و نظر یادتون نره💜
این پارت کمتر از همیشه بود چون بیشتر از این وقت نکردم بنویسم
÷ببین تروخدا دوهفته ولت کردم رفتی دوست پسر پیدا کردی
+هنوز هیچی معلوم نیست رابطهمون جدی نیست ولی اون خیلی راجب حسش به من جدیه
÷عشق در نگاه اول...ولی خدایی عین قرص ماه میمونه دو دستی بچسبش
+تا ببینم چی میشه
+راستی جیمین نمیدونه برگشتم بیا سوپرایزش کنیم
÷باشه به یه بهونه میکشونمش تو کافه ای چیزی بعد تو بیا بالا سرش
طبق نقشه جنی پیش رفتیم و داشتم از دور بهشون نگاه میکردم که داشتن ناهار میخوردن و حرف میزدن منتظر یه فرصت بودم تا به عنوان گارسون برم پیششون
÷هوووففف دلم برای نونا تنگ شده پس کی میخواد بیاد
_گفت که دوهفته بیشتر کاراش طول نمیکشه نمیدونم چرا خبری ازش نیست
÷اینم شانس مایه، کاش یهو اینجا ظاهر شه
_کاش..(زیر لب و آروم)
جیمین نوشابه رژیمی سفارش داد فرصتو غنیمت شمردم و نوشابه رو از گارسون گرفتم رفتم بالا سرش
+شما نوشابه رژیمی سفارش داده بودید قربان؟
_بله....ا/ت؟!!
از جاش بلند شد و با شدت منو به آغوش کشید
+هی آروم
_کی برگشتی؟
+دو روزی میشه
÷(لعنتیِ سرسخت اصلا بروز نمیداد دلتنگشه ببین چجوری با تمام وجودش عطرشو نفس میکشه..صب کن ببینم...یجای کار میلنگه...چرا اینجوری بغلش کرده و داره ریه هاشو از عطر نونا پر میکنه؟ انگار معشوقش از سفر..برگشته!!)
جنی گلوشو صاف کرد
÷بسه دیگه ملت دارن به ما نگاه میکنن
بالاخره جیمین دل کند و نشستیم دور میز و حرف زدیم
÷راستی نونا از دوست پسرت نگفتی
جیمین داشت نوشیدنی میخورد که پرید تو گلوش
_دوست پسر؟؟!!
+جنی بزرگش نکن منکه گفتم دوست پسرم نیست
_قضیه چیه؟!
+من تو هواپیما با خلبان آشنا شدم و تو ایران چندباری باهم رفتیم بیرون و آشنا شدیم، اسمش متیو رینر و دورگه ایرانی_آمریکایی هست
_الان کجاست
+برای اینکه به من نزدیک باشه اومد اینجا و نزدیک خونه من یه خونه اجاره کرد
_(تک خنده)مثل اینکه عاشقت شده
+انگاری..
تو تختم بودم و اتفاقات امروز فکرد میکردم، دروغ چرا؟ از واکنش جیمین نسبت به متیو خوشم اومد مثل اینکه حسودیش شد، تمام مدت دمق بود و غرغر میکرد و قرار شد جیمین و متیو باهم آشنا شن.
ادامه دارد...
لایک و نظر یادتون نره💜
این پارت کمتر از همیشه بود چون بیشتر از این وقت نکردم بنویسم
۱۲.۲k
۰۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.