برادر غیرتی من
اوپارت ۵۴
یون : پام شکسته چیز عجیبی نیست
جیمین : ولی چطوری تو فقط راه میرفتی
آروم اومدم پایین و لباسمو در آوردم
یونگی : چرا باند پیچی شدی
باندا رو باز کردم
نامی : نکنه مال اون موفقیت که دست هوجو رو گاز گرفتی
یون : آره اومد تو اتاق و تا دو ساعت با کمربند زدم
دنیز : مارو میبخشی
یون : آره چرا نبخشم مگه کاری کردین
هوجو : فقط دستم به تو برسه یونجییییییییییی
یونجی : دایی من فقط گوشیتو برداشتم
یونا : الان جنی میاد اینجا
که یهو از پنجره اومد تو کاملا فرق کرده بود موهاشو کوتاه کرده بود و بسته بود و ته تیپ کاملا مشکی زده بود و نگاهش سرد بود
جنی : تو کیستی
یون : تو کیستی
جنی : من جئون جنی ۱۵ ساله از سئولم
یون : منم لی یون ۲۰ ساله از سئولم
جنی : هیونگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
یون : نپر بغلم بزار بدنمو ببندم
باند پیچیدم دور بدنم و لباسمو پوشیدم
جنی : چرا پات شکسته
یون : این گاو کرده
جنی : سلام استاد
هوجو : بابا من تو کلاس استادتم نه اینجا
همه : چه کلاسی
جنی : کاراته
میسو : راستی یون چند کیلویی
یون : قدم شده ۱۹۲ ولی هنوز ۴۳ کیلوعم
جنی : چرا رشت نمیکنی
یون : نمیدونم
یونجی: منم اگه هیچی نخورم رشت نمیکنم
یون : هوففففففف
هوجو : بیبی بیا اینجا
یون : هان بیبی چیه مستی وایسا تست الکل بگیرم
هوجو : من مست نیستم
میسو : این کلمه عادیه مگه نه بیبی
دنیز : آره ددی جونم
یون : برا شما عادیه
سوهو : یونجی بیاااااااااااااااااااااااااااااااااااا
جنی : اومدم یه چیزیو بهتون بگم
همه : بگو
جنی : من یه دوست پسر دارم ۲۰ سالشه تازه اومده کره خب
یون : یه لحظه
شروع مکالمه
یون : بنال بدبخت
چانسو : چرا در خونتونو باز نمیکنید
یون : الان میام
پایان مکالمه
درو باز کردم که اومد تو
جنی : اوپا
چانسو : عه چاگیا
یون : این بدبخت دوست پسرته
هوجو : یون ( حرسی )
یون : فیلم ببینید تا من بیام
هوجو بغلم کرد و بردم تو اتاقش
هوجو : نگفتم دور این یارو نپلک
یون : ببخشید ( بغض )
هوجو : به چه درد من میخوره
هوجو : سرتو بیار بالا
یون : اگه میخوای بزنم ولی سرم داد نزن بقیه میفهمن
کمربندشو در آورد و شروع به زدن من هم
۳ ساعت بعد
یون : ب ب بسته بسته ( گریه )
هوجو : باشه اینبار ولت میکنم ولی باید به حرف من گوش کنی
یون : ب ب با باشه ( گریه )
هوجو : دور بدنت باند میبندی بیا اینم میپوشی
یون : ب ب باشه هق ( گریه )
رفت بیرون منم همون کارا رو کردم و آروم رفتم پایین
جنی : عه بلخره اومدی بیا بازی کنیم
یون : من بازی نمیکنم
میسو : گریه کردی
یون : نه
دنیز : ولی چشمات اینو میگن
رفتم نشستم رو مبل
یونهو : مامانییییییییییی ( گریه )
یونا : سه ساعته کجایی
سوهو : عمو هوجو عمو یونو زده ( گریه )
یون : ......
🐾✨
یون : پام شکسته چیز عجیبی نیست
جیمین : ولی چطوری تو فقط راه میرفتی
آروم اومدم پایین و لباسمو در آوردم
یونگی : چرا باند پیچی شدی
باندا رو باز کردم
نامی : نکنه مال اون موفقیت که دست هوجو رو گاز گرفتی
یون : آره اومد تو اتاق و تا دو ساعت با کمربند زدم
دنیز : مارو میبخشی
یون : آره چرا نبخشم مگه کاری کردین
هوجو : فقط دستم به تو برسه یونجییییییییییی
یونجی : دایی من فقط گوشیتو برداشتم
یونا : الان جنی میاد اینجا
که یهو از پنجره اومد تو کاملا فرق کرده بود موهاشو کوتاه کرده بود و بسته بود و ته تیپ کاملا مشکی زده بود و نگاهش سرد بود
جنی : تو کیستی
یون : تو کیستی
جنی : من جئون جنی ۱۵ ساله از سئولم
یون : منم لی یون ۲۰ ساله از سئولم
جنی : هیونگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
یون : نپر بغلم بزار بدنمو ببندم
باند پیچیدم دور بدنم و لباسمو پوشیدم
جنی : چرا پات شکسته
یون : این گاو کرده
جنی : سلام استاد
هوجو : بابا من تو کلاس استادتم نه اینجا
همه : چه کلاسی
جنی : کاراته
میسو : راستی یون چند کیلویی
یون : قدم شده ۱۹۲ ولی هنوز ۴۳ کیلوعم
جنی : چرا رشت نمیکنی
یون : نمیدونم
یونجی: منم اگه هیچی نخورم رشت نمیکنم
یون : هوففففففف
هوجو : بیبی بیا اینجا
یون : هان بیبی چیه مستی وایسا تست الکل بگیرم
هوجو : من مست نیستم
میسو : این کلمه عادیه مگه نه بیبی
دنیز : آره ددی جونم
یون : برا شما عادیه
سوهو : یونجی بیاااااااااااااااااااااااااااااااااااا
جنی : اومدم یه چیزیو بهتون بگم
همه : بگو
جنی : من یه دوست پسر دارم ۲۰ سالشه تازه اومده کره خب
یون : یه لحظه
شروع مکالمه
یون : بنال بدبخت
چانسو : چرا در خونتونو باز نمیکنید
یون : الان میام
پایان مکالمه
درو باز کردم که اومد تو
جنی : اوپا
چانسو : عه چاگیا
یون : این بدبخت دوست پسرته
هوجو : یون ( حرسی )
یون : فیلم ببینید تا من بیام
هوجو بغلم کرد و بردم تو اتاقش
هوجو : نگفتم دور این یارو نپلک
یون : ببخشید ( بغض )
هوجو : به چه درد من میخوره
هوجو : سرتو بیار بالا
یون : اگه میخوای بزنم ولی سرم داد نزن بقیه میفهمن
کمربندشو در آورد و شروع به زدن من هم
۳ ساعت بعد
یون : ب ب بسته بسته ( گریه )
هوجو : باشه اینبار ولت میکنم ولی باید به حرف من گوش کنی
یون : ب ب با باشه ( گریه )
هوجو : دور بدنت باند میبندی بیا اینم میپوشی
یون : ب ب باشه هق ( گریه )
رفت بیرون منم همون کارا رو کردم و آروم رفتم پایین
جنی : عه بلخره اومدی بیا بازی کنیم
یون : من بازی نمیکنم
میسو : گریه کردی
یون : نه
دنیز : ولی چشمات اینو میگن
رفتم نشستم رو مبل
یونهو : مامانییییییییییی ( گریه )
یونا : سه ساعته کجایی
سوهو : عمو هوجو عمو یونو زده ( گریه )
یون : ......
🐾✨
۲.۸k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.