سمبوسه ی داغ کنار خیابان

🍃 🌹 🍃
سمبوسه ی داغ کنار خیابان
سس قرمزِ بیرون زده از گوشه ی لب هایش
نگاه
نگاه
-لبم سُسی شده؟
+اره
-پاکش کن برام
+بیار جلو لبتو
-نه...با دستمال نه...سم بوسه! میفهمی؟..سم بوسه!

...بوسه ی گرم در پیاده رو سرد
صدای مامور
بی توجهی ما
نزدیک آمدن مامور
نگاه زیر چشمی به مامور اما ناتوان از جدا شدن
جدامان کرد
به زور

سوار شید باید بریم کلانتری
با لهجه حرف میزد

-خندید
از خنده اش خنده ام گرفت

نگاه های سربازهای خسته در حیاط کلانتری
چشمک دژبان وصدایِ ارامش

نترس یه تعهد میگیرن ولتون میکنن

ترسیده بود
استرس داشت
مامور دیگر با شکمی گنده و دمپایی لا انگشتی
-چه نسبتی دارید با هم؟

نگاهم کرد
انگار سوال او هم بود
+همه چیزمه
-تو شناسنامت زده همه چیزته؟
+شناسناممه!
-چی؟
+هویتمه
-که هویتته؟
+نباشه نیستم

با نگاه خیره بعد از من تکرار کرد
-نباشه نیستم

عصبانیت مامور
-تست الکل بگیرید

+تست الکل چیه؟

-تو حالت خوش نیست...مستی
+اره مستم...از من نه...از چشمای اون خانوم باید تست الکل بگیرید!
-خانوم پاشو زنگ بزن خانوادت بیان

...ترسیده بود
آب دهانش را به سختی قورت میداد
-ببخشید توروخدا

گریه اش گرفت
دستش را مقابل صورتش گرفت و زیر گریه زد
نگاهم میکرد و گریه میکرد
چه خبطِ شیرینی
-دستتو بردار از رو صورتت جانم
گریه
-میگم دستتو بردار یه لحظه
دستش را کنار زد
-قربون اون دماغ تپل و سرخ شدت برم که انقد میاد به پفِ زیر چشمات
پیچیدن صدای سیلی در سالن کلانتری
گوشم سوت کشید

...من سیلی خوردم او صورتش را گرفت!
-ببرینش بازداشگاه تا تلکیفشون روشن شه
جلو آمد
نگاه
نگاه
-دوسِت دا.....

...کنار پیاده رو
-آقاآقا
صدای مامور
-پاشو آقا اینجا نشین...بلند شو
به خودم آمدم
صورتم را گرفتم
گوشم سوت میکشید...
نباشه نیستم...!
نیستی...هستم...
نیستی..هستم؟

#علی_سلطانی
#نباشی_نیستم
دیدگاه ها (۹)

🍃 🌹 🍃 داشت میرفتدستش را سفت گرفتمنه،نه!آرام گرفتم...خب حیف ب...

🍃 🌹 🍃 بیا خاص باشیم؛بیا وسط یک جمع دوستانه چشم ها را گرد کنی...

🍃 🌷 🍃 در بیمارستان شیف شب بودم که یک مرد جوان را به قسمت اور...

🍃 🌹 🍃 اولین بار که کلمه ی فرض را یاد گرفتم اول ابتدایی بود ،...

پارت ۱۰آلیا. خب عکس ها آماده شددینا. اوکی بده به من اوم خیلی...

فرار من

oh dear

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط