پارت۴...

(سورا) معلم امد و شروع کرد ب درس دادن ادبیات...من ادبیات رو دوس داشتم ولی...انقد حواسم پرت شوگا بود ک نفهمیدم چ درسی داددد...قشنگ میتونم بگم غرق چشمای گربه ایش شده بودم....(نویسنده:میدونستم سورا:چی رو...؟ نویسنده:ت شوگا رو دوس داری..سورا:نههه...نویسنده:اره ارواح عمت )
×سورا....سوراااا +ها ؟چی ؟بله ؟جانم ؟یعنی چیزه بله؟؟؟ ×حواست کجاس معلم ادبیات هزاربار صدات زد +چ..چی گف؟؟؟ ×هیچی گف ب کجا نگا میکنی ن جدا نگاهت کجا بود؟ +چیزه....ینی چیزه خب... ×من؟...داشتی..منو نگا میکردی؟ +چی ؟کی ؟مننن؟؟ نه باباااااا هه هه ...
×باوشه......
(سورا)خدایاااا داشتم سوتی میدادممم...زنگ ها تمام شد تا...
زنگ اخر خورد ک رفتم خونه
(شوگا) ینی الان سورا کجاس ؟چ کار میکنه؟بهش زنگ بزنم؟ واییی شوگاااا چرا انقد ب این دختر فک میکنییییی اهههه .....
داشتم همینطور حرف میزدم ک زنگ در خورد...
ینی کی بود؟ امدمممم ×سلا...عه جین هیونگگگگگگ ت از نیویورک برگشتیییییییی بالاخره اههه دلم برات تنگ شده بوددددد =سلاممم شوگولیییی ....عرررر برو اون ور الان صورت هندسامم خراب میشه ×وات ده... چیز ینی باش بیا ت =اوک...
×هیونگ واقعا ب موقع امدی ازت کلی سوال دارممم =مثلا؟ ×خب بزار ی قهوه خوش مزه بیارم باهم بخوریم و بعد =اوکی..
(شوگا ) می خواستم درمورد سورا بگم...
=خب بگو بینممم ×امم هیونگ وقتی ب ی نفر زیادی فک کنی دلیلی داره =ب کی فک میکنی؟
× من نه نه نههه برای خودم نیس =پس کی؟ ×چیزه... اهان اره برای دوستمه =کدوم دوستت؟ ×اینو بیخیال حالا بگو = احتمال داره اون فردو دوس داشته باشه یا مثلا ...عاشق شده باشه ×واتتتتتتت؟؟؟
=.....