پارت
پارت ²¹(☆•♡~)
♡ぢんげれ がめ♡
+مطمئنی فقط می خوای چیزی بپرسی؟!
کانیا پوزخندی زد و سرش رو به نشونه بپرس تکون میده.
یوریکا با کمی خجالت به زمین نگاه کرد و دوباره گفت؛...
_خب...ببخشید که میپرسم ولی...
کانیا با تعجب بیشتری به صورت یوریکا چشم دوخت؛
+خب؟!...
یوریکا به خودش شجاعت داد و بی اختیار صداش بلند شد و گفت؛
_میشه در رابطه با زندگی و نوع بدبختی تو بپرسم؟! تو خیلی شجاع و باحالی و این نظرم رو راجع به زندگیت جلب کرده...من فقط کنجکاوم...
کانیا ابرویی بالا انداخت و یه لبخند کوچک زد!
+ممنونم بابت نظرت راجع به من ولی تو می تونی آروم تر بگی که بقیه شوکه نشن!
یوریکا متوجه نگاه تمسخر آمیز دیگران شد. او آروم تر ادامه داد؛
_ببخشید...من فقط راجع به زندگیت میخوام بدونم...میشه خواهش کنم بهم بگی؟!
کانیا که تازه متوجه منظور یوریکا شده بود لبخندی زد...
به قلم
میدوری چان:☆)
@tanjiro_1
بازنویسی
کچینا چان:♡)
@kechina
♡ぢんげれ がめ♡
+مطمئنی فقط می خوای چیزی بپرسی؟!
کانیا پوزخندی زد و سرش رو به نشونه بپرس تکون میده.
یوریکا با کمی خجالت به زمین نگاه کرد و دوباره گفت؛...
_خب...ببخشید که میپرسم ولی...
کانیا با تعجب بیشتری به صورت یوریکا چشم دوخت؛
+خب؟!...
یوریکا به خودش شجاعت داد و بی اختیار صداش بلند شد و گفت؛
_میشه در رابطه با زندگی و نوع بدبختی تو بپرسم؟! تو خیلی شجاع و باحالی و این نظرم رو راجع به زندگیت جلب کرده...من فقط کنجکاوم...
کانیا ابرویی بالا انداخت و یه لبخند کوچک زد!
+ممنونم بابت نظرت راجع به من ولی تو می تونی آروم تر بگی که بقیه شوکه نشن!
یوریکا متوجه نگاه تمسخر آمیز دیگران شد. او آروم تر ادامه داد؛
_ببخشید...من فقط راجع به زندگیت میخوام بدونم...میشه خواهش کنم بهم بگی؟!
کانیا که تازه متوجه منظور یوریکا شده بود لبخندی زد...
به قلم
میدوری چان:☆)
@tanjiro_1
بازنویسی
کچینا چان:♡)
@kechina
- ۲.۱k
- ۲۳ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط