پارت نهم
#پارت_نهم
طاها:بعد از اینکه رها رو بردم تو حموم تا خواست حرف بزنه شروع کردم با صابون شستن گردن و لبش بعد احساس کردم رها داره میلرزه به خاطر همین لب🚫امو گذاشتم رو لب🚫اش و شروع کردم به بوسیدن رها هم سعی داشت من و از خودش جدا کنه ولی خیلی سفت بغلش کرده بودم که نمی تونست تکون بخوره بعد رفتم سراغ گردنش که رها گفت
رها:از کار های طاها خیلی شوکه شدم ولی گفتم طاها خواهش میکنم ولم کن(گریه)لطفا طاها
ولی طاها اصلا به حرف من گوش نمیکرد و به کار خودش ادامه میداد
طاها:بعد یه مدت از لباش دل کندم و گفتم حالا بهتر شد
رها: چرا این کار رو با من میکنی (گریه)
طاها: چون دوست دارم اشکالی داره
رها:نه خب
طاها:بیا لباساتو عوض کن
رها:باشه
میخای همینجا وایسی
طاها: نه خب چون اصلا مشتاق نیستم اندام بی ریختت رو ببینم
#رها
رها:با این حرفش غرورم رو له کردم ولی از این آدم بیشتر انتظار نمیره طاها رفت بیرون منم لباسامو عوض کردم رفتم پایین رو مبل نشستم دیدم طاها نیست فکر کردم فکر کردم رفته خوابیده منم رفتم تو اینستا چرخیدم بعد یه مدت صدای یه دختر امد از بیرون توجهی نکردم همینجوری که سرم تو گوشی بود طاها با یه دختری که خیلی آرایش کرده بود با لباسای تنگ و کوتاه وارد خونه شدن بعد که طاها منو دید جا خورد و دختره گفت
#طاها
طاها:داشتم با نیکا(یکی از دوست دختراش) میومدم خونه که در خونه رو باز کردم که دیدم رها با یه هودی لشی که تا روی رون پاش بود که پاهای سفیدش خیلی تو چشم بود تامنو دید از جاش بلند شد و هودی رو یکم کشید پایین تر کشید که صدای نیکا منو به خودم آورد
نیکا: رفتم تو خونه که دیدم یه دختره نشسته رو مبل عصبی شدم و به طاها گفتم ...
لایک❤کامنت✉فراموش نشه😍😍😘😘
طاها:بعد از اینکه رها رو بردم تو حموم تا خواست حرف بزنه شروع کردم با صابون شستن گردن و لبش بعد احساس کردم رها داره میلرزه به خاطر همین لب🚫امو گذاشتم رو لب🚫اش و شروع کردم به بوسیدن رها هم سعی داشت من و از خودش جدا کنه ولی خیلی سفت بغلش کرده بودم که نمی تونست تکون بخوره بعد رفتم سراغ گردنش که رها گفت
رها:از کار های طاها خیلی شوکه شدم ولی گفتم طاها خواهش میکنم ولم کن(گریه)لطفا طاها
ولی طاها اصلا به حرف من گوش نمیکرد و به کار خودش ادامه میداد
طاها:بعد یه مدت از لباش دل کندم و گفتم حالا بهتر شد
رها: چرا این کار رو با من میکنی (گریه)
طاها: چون دوست دارم اشکالی داره
رها:نه خب
طاها:بیا لباساتو عوض کن
رها:باشه
میخای همینجا وایسی
طاها: نه خب چون اصلا مشتاق نیستم اندام بی ریختت رو ببینم
#رها
رها:با این حرفش غرورم رو له کردم ولی از این آدم بیشتر انتظار نمیره طاها رفت بیرون منم لباسامو عوض کردم رفتم پایین رو مبل نشستم دیدم طاها نیست فکر کردم فکر کردم رفته خوابیده منم رفتم تو اینستا چرخیدم بعد یه مدت صدای یه دختر امد از بیرون توجهی نکردم همینجوری که سرم تو گوشی بود طاها با یه دختری که خیلی آرایش کرده بود با لباسای تنگ و کوتاه وارد خونه شدن بعد که طاها منو دید جا خورد و دختره گفت
#طاها
طاها:داشتم با نیکا(یکی از دوست دختراش) میومدم خونه که در خونه رو باز کردم که دیدم رها با یه هودی لشی که تا روی رون پاش بود که پاهای سفیدش خیلی تو چشم بود تامنو دید از جاش بلند شد و هودی رو یکم کشید پایین تر کشید که صدای نیکا منو به خودم آورد
نیکا: رفتم تو خونه که دیدم یه دختره نشسته رو مبل عصبی شدم و به طاها گفتم ...
لایک❤کامنت✉فراموش نشه😍😍😘😘
۴۰.۴k
۱۲ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.