پارت دهم
#پارت_دهم
نیکا:رفتم خونه ی طاها دیدم یه دختر نشسته رو مبل برگشتم سمت طاها بهش گفتم برات متسفم میزاشتی یه مدت از رل زدنمون بگذره می دیدی میتونم خودمو بهت ثابت کنم اصلا چی برات کم گذاشتم کم بهت محبت کردم کم دوست داشتم؟؟؟ هاااا ما دخترا بازیچه هستیم(داد)
#طاها
با این حرف هایی که نیکا زد عصبانی شدمو نا خواسته زدم تو گوشش
طاها: اینو زدم که یادت باشه با کی داری حرف میزنی حالام گورتو گم کن از خونهی من برو بیرون منم با زنم تنها بزار
نیکا:پس زنته
طاها: مشکلی داری؟؟
نیکا:نه ولی بدون یه روز تاوان این کارتو میدی
طاها: برو بابا حالام از خونه ی من گمشو بیرون
#رها
رها: وقتی دیدیم طاها دختره رو زد ترسیدم و با خودم گفتم دختری رو که دوسش داشت سیلی زد با من چیکار میکنهو ترس رو به روی خودم نیاوردم خواستم برم بالا که با صدای طاها خشکم زد
طاها:وایسا کارت دارم
رها: چیکار داری؟؟
طاها: حالا که تو باعث شدی نیکا بره خودتم باید تاوان پس بدی
رها:اما من کاری نکردم فقط رو مبل نشسته بودم(بغض)
طاها:خب نباید میشستی اونم با لباس هایی که پاهات خیلی تو چشمن که هرکی رو وسوسه میکنه چه برسه به من(همینجوری که داری حرف میزنه نزدیک رها میشه و رها عقب عقب میره)
رها:اینقدر نزدیکم شد که من دیگه خوردم به دیوار و بعد طاها امد و سرشو کرد تو گر🚫دنم و شروع کرد به گا🚫ز گرفتن و مک🚫یدن هر چقدرم که التماس میکردم ولم نمی کرد یهو فکری به سرم زد تا امدم عملیش کنم لب🚫اشو گذاشت رو لب🚫امو وحشیانه میبو🚫سید دیگه واقعا هیچ کاری نمی تونستم بکنم فقط با دستام به سینش میزدم ولی بیخیال به کارش ادامه میداد بعد چند مین دست از کاراش کشید و دستمو گرفت و با خودش به سمت بالا برد
طاها: ...
لایک❤کامنت✉فراموش نشه😍😍😘
نیکا:رفتم خونه ی طاها دیدم یه دختر نشسته رو مبل برگشتم سمت طاها بهش گفتم برات متسفم میزاشتی یه مدت از رل زدنمون بگذره می دیدی میتونم خودمو بهت ثابت کنم اصلا چی برات کم گذاشتم کم بهت محبت کردم کم دوست داشتم؟؟؟ هاااا ما دخترا بازیچه هستیم(داد)
#طاها
با این حرف هایی که نیکا زد عصبانی شدمو نا خواسته زدم تو گوشش
طاها: اینو زدم که یادت باشه با کی داری حرف میزنی حالام گورتو گم کن از خونهی من برو بیرون منم با زنم تنها بزار
نیکا:پس زنته
طاها: مشکلی داری؟؟
نیکا:نه ولی بدون یه روز تاوان این کارتو میدی
طاها: برو بابا حالام از خونه ی من گمشو بیرون
#رها
رها: وقتی دیدیم طاها دختره رو زد ترسیدم و با خودم گفتم دختری رو که دوسش داشت سیلی زد با من چیکار میکنهو ترس رو به روی خودم نیاوردم خواستم برم بالا که با صدای طاها خشکم زد
طاها:وایسا کارت دارم
رها: چیکار داری؟؟
طاها: حالا که تو باعث شدی نیکا بره خودتم باید تاوان پس بدی
رها:اما من کاری نکردم فقط رو مبل نشسته بودم(بغض)
طاها:خب نباید میشستی اونم با لباس هایی که پاهات خیلی تو چشمن که هرکی رو وسوسه میکنه چه برسه به من(همینجوری که داری حرف میزنه نزدیک رها میشه و رها عقب عقب میره)
رها:اینقدر نزدیکم شد که من دیگه خوردم به دیوار و بعد طاها امد و سرشو کرد تو گر🚫دنم و شروع کرد به گا🚫ز گرفتن و مک🚫یدن هر چقدرم که التماس میکردم ولم نمی کرد یهو فکری به سرم زد تا امدم عملیش کنم لب🚫اشو گذاشت رو لب🚫امو وحشیانه میبو🚫سید دیگه واقعا هیچ کاری نمی تونستم بکنم فقط با دستام به سینش میزدم ولی بیخیال به کارش ادامه میداد بعد چند مین دست از کاراش کشید و دستمو گرفت و با خودش به سمت بالا برد
طاها: ...
لایک❤کامنت✉فراموش نشه😍😍😘
۲۴.۷k
۱۳ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.