پارت هشتم
#پارت_هشتم
رها:با بغل کردنش یاد موقع هایی افتادم که مامانم بغلم میکرد و موهامو نوازش میکرد ولی الان نمیتونم ببینمش چون طاها نمیذاره
طاها:رها بگو ببینم چیشده (کمی داد)
رها:همه ی ماجرا رو براش تعریف کردم و بعد اشکامو پاک کردم
طاها:به نظرت الان من این چرت و پرت ها رو باور میکنم حسام یه چیز میگه تو یه چیز دیگه(داد) اگه میتونی اثبات کن
رها:خب چه شکلی اثبات کنم (در دل خود میگوید) بعد به طاها گفتم نمیتونم چون مدرکی ندارم
طاها: ولی من دارم الان میریم باهام می بینیم اگه ببینم دروغ گفته باشی بلایی سرت میارم که مرغ های آسمون به حالت گریه کنن فهمیدی؟؟؟
رها: آره فهمیدم ولی مدرکات چیه؟؟؟؟
طاها:دوربین های اتاق
رها: چییییی
طاها:چیشد ترسیدی
رها: نه نترسیدم ولی من لباسمو اینجا عوض کرد
طاها: خب
رها:خب نداره که
طاها:آهان منظورتو گرفتم اشکال نداره دنبالم بیا
رها: دنبالش رفتم رفت لپ تاپشو از روی میز برداشت و رو تخت نشست و رو به من گفت بیا بشین بعد که فیلم رو دید برگشت سمت منو با دستش سرمو بالا کشید و وقتی گردنمو دید عصبانی شد
طاها: برو تو حموم(داد)
رها: آرومم بگی میشنوم
طاها: چی ؟
رها:یکم ترسیدم ولی با پرویی کامل گفتم من حرفمو یه بار حرفمو تکرار میکنم معلوم بود عصبانی شد و یهو دستمو کشید برد سمت حموم خودشم امد تو تا خواستم حرف بزنم
طاها: وقتی فیلم رو دیدم فهمیدم حق با رهاست و خیلی عصبانی بودم از دست حسام ولی بعد یکم جر و بحث با رها دستشو گرفتم و بردم سمت حموم بعد امد حرف بزنه که یهو ...
لایک❤کامنت✉فراموش نشه😘😘😘😍😍😍
رها:با بغل کردنش یاد موقع هایی افتادم که مامانم بغلم میکرد و موهامو نوازش میکرد ولی الان نمیتونم ببینمش چون طاها نمیذاره
طاها:رها بگو ببینم چیشده (کمی داد)
رها:همه ی ماجرا رو براش تعریف کردم و بعد اشکامو پاک کردم
طاها:به نظرت الان من این چرت و پرت ها رو باور میکنم حسام یه چیز میگه تو یه چیز دیگه(داد) اگه میتونی اثبات کن
رها:خب چه شکلی اثبات کنم (در دل خود میگوید) بعد به طاها گفتم نمیتونم چون مدرکی ندارم
طاها: ولی من دارم الان میریم باهام می بینیم اگه ببینم دروغ گفته باشی بلایی سرت میارم که مرغ های آسمون به حالت گریه کنن فهمیدی؟؟؟
رها: آره فهمیدم ولی مدرکات چیه؟؟؟؟
طاها:دوربین های اتاق
رها: چییییی
طاها:چیشد ترسیدی
رها: نه نترسیدم ولی من لباسمو اینجا عوض کرد
طاها: خب
رها:خب نداره که
طاها:آهان منظورتو گرفتم اشکال نداره دنبالم بیا
رها: دنبالش رفتم رفت لپ تاپشو از روی میز برداشت و رو تخت نشست و رو به من گفت بیا بشین بعد که فیلم رو دید برگشت سمت منو با دستش سرمو بالا کشید و وقتی گردنمو دید عصبانی شد
طاها: برو تو حموم(داد)
رها: آرومم بگی میشنوم
طاها: چی ؟
رها:یکم ترسیدم ولی با پرویی کامل گفتم من حرفمو یه بار حرفمو تکرار میکنم معلوم بود عصبانی شد و یهو دستمو کشید برد سمت حموم خودشم امد تو تا خواستم حرف بزنم
طاها: وقتی فیلم رو دیدم فهمیدم حق با رهاست و خیلی عصبانی بودم از دست حسام ولی بعد یکم جر و بحث با رها دستشو گرفتم و بردم سمت حموم بعد امد حرف بزنه که یهو ...
لایک❤کامنت✉فراموش نشه😘😘😘😍😍😍
۲۴.۶k
۱۲ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.