اون شخصیتایی که ازشون استفاده نمیشه پاشون میاد وسط نگران
اون شخصیتایی که ازشون استفاده نمیشه پاشون میاد وسط نگران نباشید
پارت¹²
ناشناس: گو وون ابمیوه ای که واسه فیلیکس گرفته بود وا کرد ریخ تو لیوان
گو وون: فیلیکسسس
فیلیکس: هاا
گو وون: ببیمنمت
فیلیکس: ولم کن حصله ندارم
گو وون: ینی چیی
فیلیکس: ینی چی نداره که
ناشناس: فیلیکس اخم کرد.
گو وون: بیا
فیلیکس : نموخوام
گو وون: نیای خدممیاما
فیلیکس: نع بیا ن من بیام
گو وون: اینجوری نکن دیه
ناشناس: گو وون رفت تو اتاق . نشست رو تخت .ابمیوه رو میزاره رو میز دراز میکشه بغل فیلیکس. یه دستشو میزاره رو کمر فیلیکس میکشه بغل خدش
گو وون: یه لحظه اذیت نکن
فیلیکس: باش😒
گو وون: همع ( نفس عمیقی کشید)بوی خوبی میدی.
فیلیکس: خب باشه
ناشناس: فیلیکس یکم سرشو از گو وون دور کرد
فیلیکس: بسه!
گو وون: من اینو میگم
فیلیکس: ولم کن عح
گو وون: نه
ناشناس:گووون سرشو نزدیک لب فیلیکس کرد . کلا یکم از لبای فیلیکس دور بود
فیلیکس: هوی
گو وون: چیه
فیلیکس: چیکار میکنی
گو وون: میفهمی
ناشناس: گو وون زبونشو زد به لب فیلیکس😂
فیلیکس: عَیی نکن
گو وون: 😂
ناشناس: فیلیکس دستشو میزاره رو صورت گو وون و ازش دور میشه.
گو وون فیلیکس و دوباره سمت خدش میکشه
گو وون: کجا گگگگ😂
فیلیکس: بسه بسه بسه بسه
ناشناس: پاشو میکوبه رو تخت
گو وون: من میگم بسه یانه
فیلیکس: بسه
گو وون : میشنوی چی میگم
فیلیکس: نه . بسهه
گو وون: بیا یکم دیه بغلم
فیلیکس: ن
گو وون: جون من
فیلیکس: نه
گو وون: خیلی خب( با حرس)
ناشناس: گو وون گوشیو بر میداره زنگ میزنه به سوجون زنگ میزنه
گو وون: علو
سوجون: علو سلام
گو وون: سلام کجایی
سوجون: رفتم ساعتمو انداختم زمین
گو وون: مگه اون ساعت چقد ارزش داره یکی دیه میخری
سوجون : ساعت بابا رو ول کنم عاخه
گو وون: باشه حالا چشت به یه دختر خورده
سوجون: چی ربطی داره
گو وون: حتما چشت به یکی خورده
سوجون: خو شاید
(چشش به لیا خورده)
گو وون: فایتینگ هیونگ!
سوجون: توعم موفق باشی شاید تونستی مخ فیلیکس و بزنی
گو وون: عیی
سوجون😂
گو وون: موفق باشی خدافز
سوجون: همینطور . خدافز
ناشناس: سوهیون اصن عین خیالشم نبود که فیلیکس و دزدین .
سوهیون: به تخمم که دزدیدن عرضه داشت خودش یه کاری میکرد اخه بمن چه. لیا~~
لیا: بله
سوهیون: برو چندتا خوراکی بگیر بیار گشنمه
لیا: باشه
ناشناس : آرایش کمی میکنه و لباس شو میپوشه. لیا میره بیرون
سوجون: بلخره اومد بیرون.
ناشناس: سوجون سوار ماشین میشه و میره جلوی لیا
سوجون: خانومی شماره میدی؟
لیا( رک گف): نح
سوجون: تا حالا کسی بم نح نگفته بود 🗿
لیا: الان ینفر گف
سوجون: ینی چی؟
لیا: همونی که شنیدی من بیکار نیستم ده بار بگم
سوجون :ینی الان پا نمیدی
لیا: نح
سوجون: واقعا
لیا: نه🗿
پارت¹²
ناشناس: گو وون ابمیوه ای که واسه فیلیکس گرفته بود وا کرد ریخ تو لیوان
گو وون: فیلیکسسس
فیلیکس: هاا
گو وون: ببیمنمت
فیلیکس: ولم کن حصله ندارم
گو وون: ینی چیی
فیلیکس: ینی چی نداره که
ناشناس: فیلیکس اخم کرد.
گو وون: بیا
فیلیکس : نموخوام
گو وون: نیای خدممیاما
فیلیکس: نع بیا ن من بیام
گو وون: اینجوری نکن دیه
ناشناس: گو وون رفت تو اتاق . نشست رو تخت .ابمیوه رو میزاره رو میز دراز میکشه بغل فیلیکس. یه دستشو میزاره رو کمر فیلیکس میکشه بغل خدش
گو وون: یه لحظه اذیت نکن
فیلیکس: باش😒
گو وون: همع ( نفس عمیقی کشید)بوی خوبی میدی.
فیلیکس: خب باشه
ناشناس: فیلیکس یکم سرشو از گو وون دور کرد
فیلیکس: بسه!
گو وون: من اینو میگم
فیلیکس: ولم کن عح
گو وون: نه
ناشناس:گووون سرشو نزدیک لب فیلیکس کرد . کلا یکم از لبای فیلیکس دور بود
فیلیکس: هوی
گو وون: چیه
فیلیکس: چیکار میکنی
گو وون: میفهمی
ناشناس: گو وون زبونشو زد به لب فیلیکس😂
فیلیکس: عَیی نکن
گو وون: 😂
ناشناس: فیلیکس دستشو میزاره رو صورت گو وون و ازش دور میشه.
گو وون فیلیکس و دوباره سمت خدش میکشه
گو وون: کجا گگگگ😂
فیلیکس: بسه بسه بسه بسه
ناشناس: پاشو میکوبه رو تخت
گو وون: من میگم بسه یانه
فیلیکس: بسه
گو وون : میشنوی چی میگم
فیلیکس: نه . بسهه
گو وون: بیا یکم دیه بغلم
فیلیکس: ن
گو وون: جون من
فیلیکس: نه
گو وون: خیلی خب( با حرس)
ناشناس: گو وون گوشیو بر میداره زنگ میزنه به سوجون زنگ میزنه
گو وون: علو
سوجون: علو سلام
گو وون: سلام کجایی
سوجون: رفتم ساعتمو انداختم زمین
گو وون: مگه اون ساعت چقد ارزش داره یکی دیه میخری
سوجون : ساعت بابا رو ول کنم عاخه
گو وون: باشه حالا چشت به یه دختر خورده
سوجون: چی ربطی داره
گو وون: حتما چشت به یکی خورده
سوجون: خو شاید
(چشش به لیا خورده)
گو وون: فایتینگ هیونگ!
سوجون: توعم موفق باشی شاید تونستی مخ فیلیکس و بزنی
گو وون: عیی
سوجون😂
گو وون: موفق باشی خدافز
سوجون: همینطور . خدافز
ناشناس: سوهیون اصن عین خیالشم نبود که فیلیکس و دزدین .
سوهیون: به تخمم که دزدیدن عرضه داشت خودش یه کاری میکرد اخه بمن چه. لیا~~
لیا: بله
سوهیون: برو چندتا خوراکی بگیر بیار گشنمه
لیا: باشه
ناشناس : آرایش کمی میکنه و لباس شو میپوشه. لیا میره بیرون
سوجون: بلخره اومد بیرون.
ناشناس: سوجون سوار ماشین میشه و میره جلوی لیا
سوجون: خانومی شماره میدی؟
لیا( رک گف): نح
سوجون: تا حالا کسی بم نح نگفته بود 🗿
لیا: الان ینفر گف
سوجون: ینی چی؟
لیا: همونی که شنیدی من بیکار نیستم ده بار بگم
سوجون :ینی الان پا نمیدی
لیا: نح
سوجون: واقعا
لیا: نه🗿
۲.۹k
۲۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.