بنام خدا
#بنام_خدا
مگر قرار به حرف نبود ؟
مگر این غار سی و دو قندیل با آن جنبنده ی باستانی خوابیده در بزاق ، نیامده بود که گدازه های کلنجاریِ یک عمرِ ناشکیب را به عرصه ی زیستن هدایت کند ؟
پس چه شده ؟ که انقدر نمیشود ؟
چرا انقدر، نبایدم ؟
چرا هر بار که خشاب کلمه را جامیگذارم و دهان را مسلح به گفتن میکنم قبل از چکاندن هر چکیده ای ، خودی و ناخودی و بی خودی چشم غره میروند ،
پس کِی ؟ کجا ؟ با کی ؟حرف بزنم ؟
چگونه حرف بزنم ؟ با این شمار کلمه ی مصلوب ؟
یا سخت تر از این ها ،
بنویسم ؟
از چه ؟ برای چه ؟ فکرش را بکنید میان دو آینه بایستی ، میلیارد ها نفر خواهی شد ، لشکری عظیم که وقتی بیفتی هیچ کدامشان دستت را نمیگیرند ، چرا که افتاده اند ..
از چه بگویم وقتی مضامینِ بر زمین و زیر زمین هر کدام صاحبِ خوشان را دارند ؟
به خدایی که یاخته یاخته ام در قبضه ی اراده ی اوست، سیر شدم ،
سیر شدم از ضمیر های مفرد و جمع ،
سیر شدم از سیر تا پیاز این چشم انداز ، سیرم از هر چه که روزی ولعش را داشتم ،
سیرم از بس ، حرف خوردم
از تو
از او
و بیشتر از خودم ،
حرف خودم را خوردم ، نجویده ،
و این همه حرف ،شوخی شوخی ، راست راستکی دارد خفه ام میکند ،
دارم احساس میکنم ، کم کم ، باید حرف بزنم ، باید خیلی حرف بزنم ،
#علیرضاآذر
مگر قرار به حرف نبود ؟
مگر این غار سی و دو قندیل با آن جنبنده ی باستانی خوابیده در بزاق ، نیامده بود که گدازه های کلنجاریِ یک عمرِ ناشکیب را به عرصه ی زیستن هدایت کند ؟
پس چه شده ؟ که انقدر نمیشود ؟
چرا انقدر، نبایدم ؟
چرا هر بار که خشاب کلمه را جامیگذارم و دهان را مسلح به گفتن میکنم قبل از چکاندن هر چکیده ای ، خودی و ناخودی و بی خودی چشم غره میروند ،
پس کِی ؟ کجا ؟ با کی ؟حرف بزنم ؟
چگونه حرف بزنم ؟ با این شمار کلمه ی مصلوب ؟
یا سخت تر از این ها ،
بنویسم ؟
از چه ؟ برای چه ؟ فکرش را بکنید میان دو آینه بایستی ، میلیارد ها نفر خواهی شد ، لشکری عظیم که وقتی بیفتی هیچ کدامشان دستت را نمیگیرند ، چرا که افتاده اند ..
از چه بگویم وقتی مضامینِ بر زمین و زیر زمین هر کدام صاحبِ خوشان را دارند ؟
به خدایی که یاخته یاخته ام در قبضه ی اراده ی اوست، سیر شدم ،
سیر شدم از ضمیر های مفرد و جمع ،
سیر شدم از سیر تا پیاز این چشم انداز ، سیرم از هر چه که روزی ولعش را داشتم ،
سیرم از بس ، حرف خوردم
از تو
از او
و بیشتر از خودم ،
حرف خودم را خوردم ، نجویده ،
و این همه حرف ،شوخی شوخی ، راست راستکی دارد خفه ام میکند ،
دارم احساس میکنم ، کم کم ، باید حرف بزنم ، باید خیلی حرف بزنم ،
#علیرضاآذر
۸۶.۴k
۱۱ تیر ۱۴۰۰