لجبازی های عاشقانه( پارت۱۱)
لجبازی های عاشقانه( پارت۱۱)
جوری تند میرفت انگار دیرش شده بود بعد چند مین رسیدیم دم عمارتمون دوباره همون اتفاق افتاد منو کشید و برد بالا داشت میبردم داخل اتاق که ترسیدم و احتمالاتی دادم دستمو از توی دستش در آوردم خواستم برم که دستش دور کمرم حلقه شد و بعد همونجوری از دم در اتاق پرتم کرد رو تخت یادش رفت درو ببنده داشت پیرهنش رو در میآورد که فرار کردم از پله ها با سرعت رفتم پایین و چند ثانیه بعد صدای پای اونم پشت سرم شنیدم تند تند رفتم و کلید رو از روی اپن برداشتم و بازم سریع حرکت کردم به در رسیدم بازش کردم و رفتم داخل حیاط خونه سریع سوار ماشینم شدم روشنش کردم که نگاهم به چراغ بنزینش افتاد بنزین نداشت آخ لعنتی سریع درو قفل کردم و چند ثانیه بعدش تهیونگ امد جای ماشین وقتی دید در قفله شروع کرد به ضربه زدن به شیشه های ماشین
& باز کن این در کوفتیو باز کن بهت میگم (داد)
من باز نکردم بعد چند دقیقه رفت داخل خونه یعنی بی خیال شد همونجا توی ماشین نشسته بودم که یهو قفل در باز شد
* گندش بزنن کلید یدک ماشین
تهیونگ سریع در طرف منو باز کرد
& دوست داری این تو انجامش بدیم
* نه تهیونگ نکن لطفا
با این حرفم در ماشینو قفل کرد و منو برد داخل خونه و دوباره انداختم روی تخت
زیپ جلوی لباسم رو باز کرد و قشنگ از تنم درش آوردم بدنم به لرزش افتاد یعنی قرار بود باکره گیمو از دست بدم نمیشه
بقیش داخل کامنت ها هست اونو بخون بعد بیا پایینو بخون
تهیونگ رفت و وان رو پر آب کرد بعد چند دقیقه امد و منو گذاشت داخل وان خودش دوش گرفت و رفت به منم گفت سریع برم با دردی که داشتم بلند شدم و خودمو شستم و رفتم بیرون لباسامو پوشیدم و بعد میخواستم روی تخت دراز بکشم که چشمم به تهیونگ خورد بالشت و پتوم رو برداشتم
& کجا میری
* میرم روی کاناپه
& اگه دوست نداری اتفاقی که الان افتاد تکرار بشه همینجا بخواب
همونجا دراز کشیدم و خوابیدم
شرط ها
۵۰ کامنت
۵۰ لایک
جوری تند میرفت انگار دیرش شده بود بعد چند مین رسیدیم دم عمارتمون دوباره همون اتفاق افتاد منو کشید و برد بالا داشت میبردم داخل اتاق که ترسیدم و احتمالاتی دادم دستمو از توی دستش در آوردم خواستم برم که دستش دور کمرم حلقه شد و بعد همونجوری از دم در اتاق پرتم کرد رو تخت یادش رفت درو ببنده داشت پیرهنش رو در میآورد که فرار کردم از پله ها با سرعت رفتم پایین و چند ثانیه بعد صدای پای اونم پشت سرم شنیدم تند تند رفتم و کلید رو از روی اپن برداشتم و بازم سریع حرکت کردم به در رسیدم بازش کردم و رفتم داخل حیاط خونه سریع سوار ماشینم شدم روشنش کردم که نگاهم به چراغ بنزینش افتاد بنزین نداشت آخ لعنتی سریع درو قفل کردم و چند ثانیه بعدش تهیونگ امد جای ماشین وقتی دید در قفله شروع کرد به ضربه زدن به شیشه های ماشین
& باز کن این در کوفتیو باز کن بهت میگم (داد)
من باز نکردم بعد چند دقیقه رفت داخل خونه یعنی بی خیال شد همونجا توی ماشین نشسته بودم که یهو قفل در باز شد
* گندش بزنن کلید یدک ماشین
تهیونگ سریع در طرف منو باز کرد
& دوست داری این تو انجامش بدیم
* نه تهیونگ نکن لطفا
با این حرفم در ماشینو قفل کرد و منو برد داخل خونه و دوباره انداختم روی تخت
زیپ جلوی لباسم رو باز کرد و قشنگ از تنم درش آوردم بدنم به لرزش افتاد یعنی قرار بود باکره گیمو از دست بدم نمیشه
بقیش داخل کامنت ها هست اونو بخون بعد بیا پایینو بخون
تهیونگ رفت و وان رو پر آب کرد بعد چند دقیقه امد و منو گذاشت داخل وان خودش دوش گرفت و رفت به منم گفت سریع برم با دردی که داشتم بلند شدم و خودمو شستم و رفتم بیرون لباسامو پوشیدم و بعد میخواستم روی تخت دراز بکشم که چشمم به تهیونگ خورد بالشت و پتوم رو برداشتم
& کجا میری
* میرم روی کاناپه
& اگه دوست نداری اتفاقی که الان افتاد تکرار بشه همینجا بخواب
همونجا دراز کشیدم و خوابیدم
شرط ها
۵۰ کامنت
۵۰ لایک
۲۴۶.۲k
۱۶ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.