پارت 12 فصل 2 منه گناهکار
پارت 12 فصل 2 منه گناهکار
دکتر : یکی با آمپول بهش سمو تزریق کرده موفق شدم سمو از بدنش خارج کنم ولی باید استراحت کنه اگرنه بدنش از خودش واکنش نشون میده
شوگا : الان حالش خوبه؟
دکتر : خوبه نگران نباش
شوگا : ممنونم
دکتر : چی؟
شوگا : چیه تشکر کردم انگار تا حالا نشنیده
دکتر : خب از تو نشنیدم
شوگا : برو برو انقدر حرف نزن
بهم خندید
دکتر : باشه بابا
وقتی رفت ، رفتم توی اتاق بهش سرم وصل کرده بود هنوزم بیهوش بود نشستم بغلش روی تخت
شوگا : کی اینکارو کرده ، هر کی اینکارو کرده پیداش میکنم
یکم بهش خیره شدم موهاش اومده بود جلوی صورتش ناخواسته دستم بلند کردم تا موهاشو کنار بزنم که به خودم اومدم من دارم چیکار میکنم از روی تخت پاشدم و رفتم سمت درو و رفتم بیرون درو بستم و بهش تکیه دادم دستمو گزاشتم رو قلبم چرا انقدر تند میزنه حتما چون ترسیدم که بمیره داره تند میزنه اگرنه چیز دیگه ای نیست یکم که بهتر شدم رفتم سمت انباری کیلیدشو از توی جیبم دراوردم و رفتم داخل اینجا محل ضبط دوربیناست رفتم روی صندلی جلوی کامپیوتر نشستم و فیلمهای ضبط شده رو دیدم
..........
یه ربع گذشته ولی هیچ اتفاقی نیوفتاده که یدفعه نشون داد یکی اومد داخل ولی اینکه یکی از خدمتکاراس حتما اومده تا اتاقو مرتب کنه بیخیال به صفحه مانیتور خیره شدم که دیدم یه آمپور از توی جیبش دراورد خیره شدم بهش انگار آمپور از قبل آماده شده بود دیدم که به بازوش زد و خالیش کرد روی صورتش زوم کردم این همونی بود که صبح دیدمش سریع رفتم بیرون به بادیگارد گفتم که پیداش کنن رفتم سمت آشپزخونه و به آجوما همه چیرو گفتم و گفتم که اگه ا/ت بیدار شد بهش توضیح بده که چیشده خودمم باهاشون رفتم
ا/ت ویو
با حس درد توی دستم و بازوم چشمامو باز کردم به دورو بر نگاه کردم یه سرم بهم وصل بود این چیه ، مگه چیشده درش اوردم و رو تخت نشستم یکم درد داشتم ولی مهم نبود پاشدم و رفتم توی سالن تشنم بود رفتم سمت آشپزخونه که یکی اونجا بود داشت غذا درست میکرد سنش تقریبا زیاد بود رفتم سمت پارچ و یه لیوان برداشتم و آب ریختم هنوز متوجه من نشده بود نشستم روی یکی از صندلی های دور میز و بهش نگاه کردم داشت آواز میخوند
بهش گوش کردم و لبخند زدم که یهو برگشت سمت من تا منو دید پرید هوا و جلوی دهنشو گرفت ، یکم که از شُک دراومد به حرف اومد
آجوما : دخترم توچرا پاشدی؟ کی بلند شدی ؟سِرُمت تموم شد ؟ کی بهت گفت بلند بشی؟ اینجا چیکار میکنی ؟ برو بگیر بخواب
ا/ت : من خب چیزه
آجوما : برو برو زود باش باید استراحت کنی
ا/ت : نه میخوام اینجا باشم
آجوما : گفتم باید استراحت کنی زود باش
داشت هولم میداد سمت اتاقم نمیزاشت اینجا باشم برگشتم سمتش و دستاشو گرفتم
ا/ت : آجوما لطفا من اونجا حوصلم سر میره بزار پیش تو باشم کاری بهت ندارم قول میدم
آجوما : من بخاطر خودت میگم باید استراحت کنی
ا/ت : نه هیچی نمیشه منم پیشت باشم حوصلم سر نره بهت کمکم میکنم هوم؟
آجوما : لازم نیست کمک کنی ، فقط میشینی فهمیدی
بهش خندیدم
ا/ت : باشه باشه قول میدم
آجوما : باشه بیا
رفتش منم دنبالش رفتم شکمم رو گرفته بودم و میرفتم داخل شکمم میسوخت نشستم روی صندلی
ا/ت : آجوما
آجوما : بله
ا/ت : من چم شده؟ چرا بهم سرم وصل کردن؟
آجوما : دخترم بهت سم تزریق کردن
ا/ت : چی
آجوما : یکی بهت با آمپول سم تزریق کرده
ا/ت : کی این کارو کرده
آجوما : نمیدونم دخترم رئیس رفته تا پیداش کنه
ا/ت : آجوما به اون پسره میگی رئیس؟
آجوما : نه الان اینجوری گفتم اگه اونم جای پسرمه
ا/ت : یعنی بهش میگی پسرم؟
آجوما : آره
ا/ت : اسمش چیه؟
آجوما : یعنی نمیدونی؟
ا/ت : نه
آجوما : شوگا اسمش شوگا عه
پس اسمش شوگا بود
.............
کلی سوال از آجوما پرسیدم تا اینکه ناهارو اورد
آجوما : دخترم میزو پاشو تا میزو برات بچینم
ا/ت : نه نمیخواد منم با شما میخورم
آجوما : نه دخترم نمیشه رئیس ا عصبی میشه
ا/ت : اون پسره از کجا میخواد بفهمه بعدم چرا اعصبی بشه
امیدوارم خوشتون بیاد 🤍☁
خوشحال میشم لایک کنید و کامنت بزارید 🫂☁
درخواستی دارید بگید (◍•ᴗ•◍)🤍☁
دکتر : یکی با آمپول بهش سمو تزریق کرده موفق شدم سمو از بدنش خارج کنم ولی باید استراحت کنه اگرنه بدنش از خودش واکنش نشون میده
شوگا : الان حالش خوبه؟
دکتر : خوبه نگران نباش
شوگا : ممنونم
دکتر : چی؟
شوگا : چیه تشکر کردم انگار تا حالا نشنیده
دکتر : خب از تو نشنیدم
شوگا : برو برو انقدر حرف نزن
بهم خندید
دکتر : باشه بابا
وقتی رفت ، رفتم توی اتاق بهش سرم وصل کرده بود هنوزم بیهوش بود نشستم بغلش روی تخت
شوگا : کی اینکارو کرده ، هر کی اینکارو کرده پیداش میکنم
یکم بهش خیره شدم موهاش اومده بود جلوی صورتش ناخواسته دستم بلند کردم تا موهاشو کنار بزنم که به خودم اومدم من دارم چیکار میکنم از روی تخت پاشدم و رفتم سمت درو و رفتم بیرون درو بستم و بهش تکیه دادم دستمو گزاشتم رو قلبم چرا انقدر تند میزنه حتما چون ترسیدم که بمیره داره تند میزنه اگرنه چیز دیگه ای نیست یکم که بهتر شدم رفتم سمت انباری کیلیدشو از توی جیبم دراوردم و رفتم داخل اینجا محل ضبط دوربیناست رفتم روی صندلی جلوی کامپیوتر نشستم و فیلمهای ضبط شده رو دیدم
..........
یه ربع گذشته ولی هیچ اتفاقی نیوفتاده که یدفعه نشون داد یکی اومد داخل ولی اینکه یکی از خدمتکاراس حتما اومده تا اتاقو مرتب کنه بیخیال به صفحه مانیتور خیره شدم که دیدم یه آمپور از توی جیبش دراورد خیره شدم بهش انگار آمپور از قبل آماده شده بود دیدم که به بازوش زد و خالیش کرد روی صورتش زوم کردم این همونی بود که صبح دیدمش سریع رفتم بیرون به بادیگارد گفتم که پیداش کنن رفتم سمت آشپزخونه و به آجوما همه چیرو گفتم و گفتم که اگه ا/ت بیدار شد بهش توضیح بده که چیشده خودمم باهاشون رفتم
ا/ت ویو
با حس درد توی دستم و بازوم چشمامو باز کردم به دورو بر نگاه کردم یه سرم بهم وصل بود این چیه ، مگه چیشده درش اوردم و رو تخت نشستم یکم درد داشتم ولی مهم نبود پاشدم و رفتم توی سالن تشنم بود رفتم سمت آشپزخونه که یکی اونجا بود داشت غذا درست میکرد سنش تقریبا زیاد بود رفتم سمت پارچ و یه لیوان برداشتم و آب ریختم هنوز متوجه من نشده بود نشستم روی یکی از صندلی های دور میز و بهش نگاه کردم داشت آواز میخوند
بهش گوش کردم و لبخند زدم که یهو برگشت سمت من تا منو دید پرید هوا و جلوی دهنشو گرفت ، یکم که از شُک دراومد به حرف اومد
آجوما : دخترم توچرا پاشدی؟ کی بلند شدی ؟سِرُمت تموم شد ؟ کی بهت گفت بلند بشی؟ اینجا چیکار میکنی ؟ برو بگیر بخواب
ا/ت : من خب چیزه
آجوما : برو برو زود باش باید استراحت کنی
ا/ت : نه میخوام اینجا باشم
آجوما : گفتم باید استراحت کنی زود باش
داشت هولم میداد سمت اتاقم نمیزاشت اینجا باشم برگشتم سمتش و دستاشو گرفتم
ا/ت : آجوما لطفا من اونجا حوصلم سر میره بزار پیش تو باشم کاری بهت ندارم قول میدم
آجوما : من بخاطر خودت میگم باید استراحت کنی
ا/ت : نه هیچی نمیشه منم پیشت باشم حوصلم سر نره بهت کمکم میکنم هوم؟
آجوما : لازم نیست کمک کنی ، فقط میشینی فهمیدی
بهش خندیدم
ا/ت : باشه باشه قول میدم
آجوما : باشه بیا
رفتش منم دنبالش رفتم شکمم رو گرفته بودم و میرفتم داخل شکمم میسوخت نشستم روی صندلی
ا/ت : آجوما
آجوما : بله
ا/ت : من چم شده؟ چرا بهم سرم وصل کردن؟
آجوما : دخترم بهت سم تزریق کردن
ا/ت : چی
آجوما : یکی بهت با آمپول سم تزریق کرده
ا/ت : کی این کارو کرده
آجوما : نمیدونم دخترم رئیس رفته تا پیداش کنه
ا/ت : آجوما به اون پسره میگی رئیس؟
آجوما : نه الان اینجوری گفتم اگه اونم جای پسرمه
ا/ت : یعنی بهش میگی پسرم؟
آجوما : آره
ا/ت : اسمش چیه؟
آجوما : یعنی نمیدونی؟
ا/ت : نه
آجوما : شوگا اسمش شوگا عه
پس اسمش شوگا بود
.............
کلی سوال از آجوما پرسیدم تا اینکه ناهارو اورد
آجوما : دخترم میزو پاشو تا میزو برات بچینم
ا/ت : نه نمیخواد منم با شما میخورم
آجوما : نه دخترم نمیشه رئیس ا عصبی میشه
ا/ت : اون پسره از کجا میخواد بفهمه بعدم چرا اعصبی بشه
امیدوارم خوشتون بیاد 🤍☁
خوشحال میشم لایک کنید و کامنت بزارید 🫂☁
درخواستی دارید بگید (◍•ᴗ•◍)🤍☁
۵۱.۰k
۲۰ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.